هوا دلگیر افق تاریک دلم پرواز می خواهد رها از این همه غصه کمی آواز می خواهد
من و تو می دانیم زندگی در گذر است همچو آواز قناری در باغ
تا صدایت گوشهایم را نوازش میکند تار و سنتور و نی و آواز میخواهم چکار ؟!
داشتم تو حموم آواز میخوندم. بابام اومد پشت در داد زد ممنونم پسرم. مرسی. صدات مثل دارو میمونه واسه من. گفتم مسخره میکنی؟ گفت نه جدی میگم یبوستم خوب شد
درخت ِ نارنج پیراهنش رابا بهار گُل دوزی کرده است بازکن پنجره را نسیم اوازِ ان را منتشرمی کند
آرام در گوشم بخوان آواز خود را بگذار مرد عاشقت خوشبخت باشد
گل انار/ بگومگو داره /با ابراه/اب /اواز میخواند
زمین دهان باز کرده و چاک چاک میخندد نخلها میرقصند بسطامی میخواند چیزی نمانده این خانه هم بزند زیر آوار
جنگ آواز چند گلوله است و رقص جای خالی ات پشت خاکریز تنم