تیر که ماه نیست کلکسیون آدمای جذابه
با یک تیر گرفتم هزار نشانه ات، هم رفته ام هم فراموش کرده ام.
خدای تیر گلوگاه غم مرا بشناس برای عرض ادب آمدم مرا بشناس
قدرتِ عشق بنازم که به یک تیر نگاه جانِ شیرین بسپارند دو بیگانه به هم !
با ارزش ترین متاع در دنیا زمان است درست مانند تیری که از کمان رها شده ، هیچگاه باز نمیگردد ...
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در الا شهید عشق به تیر از کمان دوست
بخشیدنِ بعضیها مثل یک گلوله دادن بهشه که اون تیری که خطا به سمتت شلیک کرده رو جبران کنه !
آنقَدَر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد کاسه ی صبرم از این دیر آمدن لبریز شد تیر دیوانه شد ، مرداد هم از شهر رفت از غمت ، شهریور بیچاره حلق آویز شد
چشم تو روى من غم زده شمشیر کشید قلب من یاد تو افتاد فقط تیر کشید
تنهایی آنقدر ها هم درد ندارد... اما خدا نکندتنهاترت کنند آن موقع از درد تا مغز استخوانت هی تیر میکشد هی تیر میکشد...