شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
تیر که ماه نیستکلکسیون آدمای جذابه...
با یک تیر گرفتمهزار نشانه ات،هم رفته امهم فراموش کرده ام....
خدای تیر گلوگاه غم مرا بشناسبرای عرض ادب آمدم مرا بشناس...
قدرتِ عشق بنازم که به یک تیر نگاهجانِ شیرین بسپارند دو بیگانه به هم !...
با ارزش ترین متاع در دنیا زمان است درست مانند تیری که از کمان رها شده ، هیچگاه باز نمیگردد ......
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به درالا شهید عشق به تیر از کمان دوست...
بخشیدنِ بعضیها مثل یک گلوله دادن بهشه که اون تیری که خطا به سمتت شلیک کرده رو جبران کنه !...
آنقَدَر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شدکاسه ی صبرم از این دیر آمدن لبریز شد تیر دیوانه شد ، مرداد هم از شهر رفتاز غمت ، شهریور بیچاره حلق آویز شد...
چشم تو روى من غم زده شمشیر کشیدقلب من یاد تو افتاد فقط تیر کشید...
تنهاییآنقدر ها هم درد ندارد...اما خدا نکندتنهاترت کنند آن موقع از دردتا مغز استخوانتهی تیر میکشدهیتیر میکشد......