جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
می شوند از سرد مهری دوستان از هم جدا برگها را می کند باد خزان از هم جدا...
دو عاشقیم ولی در دو داستان جدابه هم رسیدن ما خوب بود، اگر می شد......
به خیالممرگ مارا از هم جدا میکردولی با وزش بادیهر کدامبه مسیری جدا رفتیم...
ریل و قطار از هم جدا باشند میپوسنددور از دل هم، سهم هر دو گریه و زاریست...
غم ات مباد که دنیا ز هم جدا نکندرفیق های در آغوش هم گریسته را...
هر شب بدون بوسه جدا میشوی ز منانگار بر دهان تو فردا نوشته اند....