من نشان کرده ام تو را که ز تو دلخوشی های بی نشان آمد
گاهی تو را کنار خود احساس میکنم اما چقدر دلخوشی خوابها کم است
تازگی ها کشف کردم دلخوشی پیچیده نیست، دلخوشی یعنی نشستن در کنارت گاه گاه...!
زندگی یعنی همین بودنای تو و دلخوشی من به بودنت
و مُرد، هرچه که، بویِ دلخوشی میداد .....
امید از سیاهی شب نور می تَند تنها خداست دلخوشی آس و پاس ها
همه ی دلخوشی ام آخر شب ها این است دو، سه خط با تو سخن گفتن و آرام شدن
قحطیِ دلخوشی شده اینجا بدون تو این سهمِ ظالمانه سزاوارِ من نبود
دلخوشی این روزام تویی
کائنات فدای لبخندِ شیرینِ اولِ صبحت بخند جانم! تو دلخوشیِ روزهایِ کسلِ کنندهای
دنیای ما به دلخوشی آخرت گذشت
دلخوشیها را هراس رفتنت دلشوره کرد...
بهت گفته بودم ک بودنت دلخوشیمه..
دل خوشی ها کم نیست دیده ها نابیناست
میدونستی تنها دلخوشیمی میون این همه دلمردگی؟