پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
لعنت به سیل زیادی خواه چشمانتمرا آب برد .......
گریه اگر که سَر دَهَم سِیل بَرَد تمامِ توبَسته شکستِ بُغضِ من به غیرَت و مَرامِ تو....
خنده ی بچه ها در سیل غرق شده است، خانه ها بست نشسته اند پای کوچه در گِل،کوله ی پدر پُر از چه کنم،غم دارد قایق سواری می کند......
خدایادراین روزگار پر هیاهوسرزمین و ملت ایرانرا از بلاهای طبیعیزلزله و سیلحفظ کنپناه ایران مان باش...
سیل/بند پاره شد/دانه دانه تسبیح...
که میآید به سروقت دل ما جز پریشانی؟که میپرسد بهغیراز سیل، راه منزل ما را؟...