پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
به داروها نیازی نیست وقتی که تو را دارم علاج خستگی هایم ،فقط آغوش درمانیست......
قسمت دشمن انسان، نشود روزی که"دوستت دارم" معشوق به"اما" برسد......
تا زمانی که رسیدن به تو امکان داردزندگی درد قشنگی ست که جریان دارد...
بعد من یادم اگر بودی و دلتنگ شدیعشق را زنده نگهدار، شبیه است به من...
یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند؟کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد....
آغوش تو خشخاش و لبت الکل خالصآماده شدم کار دلم را تو بسازی ......
آمدی جانم به قربانتهمین هم کافی ستاینکه می آیی هر از گاهی به خوابم کافی ست...
وعده های سر خرمن همه ارزانی شیخبا تو هر لحظه دلم میل جهنم دارد...
باران که میگیردهوا، عطر تو را می آوردتو زیر باران میرویشهری معطر می شود...
طبق قانون وفاداری به پایت سوختمطبق بند آخرش رفتی سراغ دیگری...
کاش روز رفتنت آن روز بارانی نبوداز همان روزی که رفتی خیس بارانم هنوز...
ای کاش راه خانه را گم کرده بودم روزی که دیدم کفش هایت پشت در نیست...
بی تو جهان یک جای خالی بیشتر نیستتابوده این بوده همیشه یک نفر نیست.....
بخت هر جا که به دست کسی انگشتر دادبی گمان قسمت انگشت کسی سیگار است...