دنیا را چشم به راه گذاشت مسافری که بازنیامد
و چشم به راه صدایت خواهم ماند
هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد
آن قدَر چشم به راهم خبری شیرین را که همه روز پی دیدن یک قاصدکم
چشم به راهند مسافران در ایستگاه عشق به انتظار
کافه ای کنجِ دلم ساخته ام، منتظرت سال ها خیره به در، چشم به راهت بودم
سر به راه بودم و یک عمر نگاهم به زمین آمدی سر به هوا، چشم به راهم کردی .
تا همیشه چشم به راه عطرت می مانم چشم انتظاری تو زیباترین بی قراری دنیاست
مرا دو چشم به راه و دو گوش بر پیغام تو فارغی و به اَفسوس میرود ایام ...
ﺩﯾﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﻢ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﯼ ﻋﺸﻖ، ﺳﺮﯼ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﻧﺰﺩﯼ
چمدانت را ببند... اینجا آرامش در سرزمینی عاشقانه چشم به راه توست... سرزمینی به نام آغوش من...
هیچ کس کاش نباشد نگهش بر راهی چشم بر در بُوَد و دلبر او دیر کند .