خواب هایم پر شد از کابوس تلخ رفتنت از هراسم شب نمی خوابم،پشیمانم،نرو
کابوس رفتنت زخمی است نشسته بر قلب پاییز افسانه مهربان
سرتاسر باغ گیلاس ها در برف ، کابوس زن بیوه
وقتی از کابوس میپری چقدر تشنه ای؟ همونقدر دوست دارم...!
خواب دیدم دستهایم خالی از گیسوی توست خوب شد با عطر مویت پا شدم، کابوس بود
و خواب کابوسی که هر شب می گیرد از من چشمان تو را
غرق شد شناگر/دریا ابی بود و ارام/باد کابوس های ساحل را می شمرد.
آرامش یعنی عصر جمعه از کابوس بپرم ببینم نشسته ای و موهایت را می بافی
موریانه نه! این کابوس تبر است که درختمان را ذره ذره می خورد