زمستان را دوست دارم؛
چرا که می توانم در لحظه به لحظه اش ببینم که سعی می کند به بهترین خود تبدیل شود.
و دانه های برف که از قلب یخ زده اسمان فرو می ریزند.
شاید ما اشتباه زندگی را فهمیده ایم.
سرمایی که تا مغز استخوان نفوذ می...
آسمان را دوست دارم و هر چه را که شبیه آن است. هر رنگی را که مثل آبی ارامش بخش باشد، صدای طنین گریه های اسمان که بیاید، غم ها را بشوید و ببرد. مغرور بودن ماه را دوست دارم. درخشان بودن ستاره را و ناهید را که در کنار...
به دختر بودنم افتخار می کنم!
با وجود تمام تبعیض های جنیسیتی که در دنیا وجود دارد، من اینکه یک دختر ام،خوشحالم. چرا که هر چقدر هم که زندگی بد باشد، این من هستم که میتوانم از میان قوی بودن و جا زدن یکی را انتخاب کنم خوشبخت بودنم را...
گاهی اوقات حس می کنی زندگی خیلی بی رحم است، ولی این طور نیست. در واقع این ذهن توست که با بی رحمی زیبایی های این دنیا را نادیده می گیرد و سعی می کند مانع رسیدن تو به رویاهایت شود.
ساجده میرحسینی
به شاد بودنمان وقتی که همه چیز خوب پیش می رود، افتخار نکنیم. شاد بودن زمانی معنا پیدا می کند که در میان سختی ها، تنهایی ها و شلوغی های این دنیا، آرام لبخند بزنیم.
می گویند پرنسس ها گریه نمی کنند، ولی من گریه می کنم!نه به خاطر اینکه نشان دهم پرنسس نیستم.
به خاطر اینکه نشان دهم یک انسانم.
وقتی کتابی که دوست دارم، به پایان می رسد، نا امیدانه صفحه آخرش را ورق می زنم؛فقط به امید اینکه تنها یک کلمه ی دیگر از کتاب مانده باشد و من آن را ندیده باشم. اما اکثر اوقات همچین چیزی ومود ندارد و آن کتاب به پایان رسیده است. کتاب...
یک جایی در زندگی هست که دیگر آدم طاقتش تمام می شود و حرف دلش را می زند، ولی باز هم نامحسوس!
واقعا چه کسی از ته قلب من خبر دارد؟
من فقط یاد گرفتم هر کسی ارزش دوست داشتن را ندارد...
تلاشت را، هیجانت، شادی و تمام انتظارت را که تمام حرف هایت، کارها و نگاهایت می بینند را در یک لحظه نابود می کنند.... با بی رحمی تمام این کار را می کنند....
ادم دلش می شکند، نه به خاطر بد بودن کارتان. چون از یک سری آدم ها در زندگی توقع بیشتری داری:(
تمام عمرم دنبال دوستی بوده ام که برایم همه کس و همه چیز باشد،غافل از اینکه این دوست را باید در وجود خودم،بجویم.
هیچ کس کنارت نخواهد بود، تو همیشه تنها خواهی بود... پس باید یاد بگیری که تنهایی قوی باشی، تاکید می کنم.... باید!
گاهی اوقات
اتفاقات ماورای منطق ما رخ می دهند.
خدایا یک بغض کهنه در انتظار شکستنه...
+می دانی دردناک ترین درد چیست؟
اینکه از شدت تنهایی، یک داستان از زندگی خودت بنویسی و آنجا برای خودت یک دوست خیالی خلق کنی و او بشود همدم درد هایت...
احساس می کنم سه نقطه آخر یک جمله می تواند معنی عمیق تری از تنها سه نقطه داشته باشد...
تمام احساسات من در این نقطه ها خلاصه شده..
شعر همیشه در اوج احساسات سراغمون میاد بهترین شعر ها در دردناک ترین لحظات زندگی خلق شده اند و این است راز هر شاعری که هیچ کس از ان خبر ندارد.
قرار نیست دیگران از قلبم خبر داشته باشند، آنها می توانند فقط ظاهرم را ببینند بدون اینکه بدانند چه باران دلگیری آسمان قلبم را ابری کرده
جایی که احساس میکنی تمام دنیا بر علیه توئه، درست همون جائیه که بزرگ میشی، قدرتمند میشی و یاد می گیری چطور تنهایی قوی باشی...!