
" فاطمه باخدا "
•ࡆ﷽|• از قلبم به قلمم ، از قلمم به نگاهتون :) " اندکی نویسنده و شاعر "
در چشم هایم خیره شد ، درحالیکه لبخند پیروزمندانه ای میزد
زیر لب زمزمه کرد : - باورم نمیشه !
یک ابرویم را بالا انداختم و منتظر ادامه ی حرفش شدم
ادامه نداد ، همیشه ترفندش همین بود !
کنجکاو کردن من و در همان حال رها کردنم ،
ترفندی...
روی ماهت را که میبینم ،
ماه پنهان می شود !
دیدنت ماه که سهل است ،
آسمان از دیده ام پنهان کند !
فاطمه باخدا
هیچوقت کسی که تو شرایط سخت بزرگ شده رو ،
با اونی که تو پر قو بزرگ شده مقایسه نکن .
اینکار مثل این میمونه که ،
یکی رو بگیری انقدر کتک بزنی ،
که دیگه نای راه رفتن نداشته باشه ،
بعد زورش کنی بلند بشه ،
و مثل...
میدونستی این چیزایی که ؛
باهاشون جوک میسازی ،
بعضیا بخاطرش اشک میریزن ؟
گرانی درد دارد ، نه خنده !
فاطمه باخدا
شاید اون حرفی که زدی ؛
از نظر خودت یه جمله ی ساده باشه !
اما کسی که اون جمله رو بهش گفتی ،
صدای شکستن قبلشو شنید !
فاطمه باخدا
بنظر من هر آدمی دو تا رو داره ؛
یکی اون رویی هست که به تو نشونش میده ،
یکی هم اون رویی که به آدم های نزدیک زندگیش نشون میده !
پس اگه با تو خوب رفتار نکرد ؛
دلیل بر بد بودن اون نیست ،
فقط بخاطر اینه...
اگه انقدری که دلواپس حرف مردم بودیم ؛
نگران نگاه و حضور خدا ،
توی لحظه هامون بودیم ،
قطعا وضعمون خیلی بهتر از اینا بود !