سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
می گویی، به شوخی ، اما نمی دانی ،توفانی به پا می کنی با هر شوخی، در قلب شکسته ی منحجت اله حبیبی...
قلبش مثالِ سنگ بود و، من دلم/نازکتر از یک شیشه و، در غم رها/هرگز نمی دانستم او خواهد شکست/قلبِ مرا در سنگلاخِ صخره ها/زهرا حکیمی بافقی (برشی از غزل ۱۱، کتاب نوای احساس)...
حقیقتِ پیچیده در باد مرا از یاد بردخاطره های پراکنده ...به وسعتِ خواسته ها در چشم باد لولیدعطر سیب عطر تنم را در خود پیچیدو سکوت زیباترین صدایی شدکه از قلبِ شکسته ای بیرون تراویدرعنا ابراهیمی فرد...
تمام عمر منی، لحظه های سرشارم چقدر ساده بگویم که دوستت دارم تو اتفاقِ عجیبی در آسمانِ دلم به تنگنای کدامین ستاره بیمارم به ابر گفته ام ای عشق، بغض دریا باش به طعنه گفت:چه می پرسی از دل زارم؟ هزار رازِ نگفته است در سکوت شما هزار قلب شکسته است قاب اسرارم جهان بدون تو یعنی، جهان بی مفهوم تو رفته ای و دگر بیش از این میازارم...
امروز تمام خاطره ها خاک میشودبودن ها و نبودن هایت خاک میشودبه جرم عشق پوچی که در سینه کاشتمدر انتهای جاده ی عشق خاک میشودجاوید با نگاه پر از انتظار خویش دور ترین نقطه احساس خاک میشوددستان خسته از غول و زنجیر تو یارلا جرم در تنور جفا خاک میشودحیف عشقی که پس از سال های سالبا قلب شکسته پای وفا خاک میشود...
نفسم تنگ است... ن بیمارم.. ن مصدوم.. فقط گویی قفسه سینه ام را کسی چنگ انداخته و با تمام وجود در دستانش له کرده است.. قلبم... البته دیگر نمیتوان نامش را قلب گذاشت.. دیگر فقط یک تکه گوشت خونین در بدنم است.. میدانی... گذشتن سخت است.. سخت است بگذری از کسی ک سال ها با او گذراندی و خوب و بد را با هم بوده اید.. حال ک دور شده اید.. خیلی چیزها عوض شده باشد.. شاید هم من عوض شده ام.. آری.. من بد شده ام.. بد ک بودم.. بدتر شده ...
مراقبم باش چون چشمانتسخت به آغوشم بکش تا از تمام ضمایر دیگری جز تو پاک شوممن فتح شده سپاه چشمان تو امبر ویرانه های دلم حاکم تویی،فرمانروایی کن و بساز آبادی بر خرابات پایتخت این قلبِ شکسته که بتازم تا بی نهایت برای ترسیم با تو بودن.....«فاطمه دشتی»...
سکوتم ،امشب ،قلب شکسته ام رافریاد می زنددنیا ،بدون من ،مسیرش هموارتر است ......
مثِ بارون بهاریروی این کویر خالیبوی عشق همرات آوردیواسه یه قلب شکستههوای تازه آوردی...
دست نزن به این قلب شکسته آروم بگیراشک جمع میشه تو چشمامتو دستاشو سفت بگیر سر درد شده رفیق دردمبا یکی بودن من توبه کردمدیگه نیستی ببینی من لب خطمدست نزن بهم ک درد میکنه دردم...
قلبی که شکسته باشد ...شاید بزندشاید زنده باشدشاید نفس بکشداما زندگی نمیکند ... !...
نگران نیستمهمه چیز درست میشود...آب ریخته روی زمین جمع نه،اما خشک میشود...قلب شکسته خوب نه،اما ترمیم میشود...و هنوز هم می تواندر گلدان شکسته گل کاشت......
درد قوی ترت میکنهاشک شجاع تر و قلب شکستهعاقل تر......
هیچ چیزی کسلکنندهتر از این نیست که آدمها به هم برگردند؛ فکر میکنم وقتی چیزی از بین رفته حریمی برداشته شده خط قرمزی رد شده دورهای سپری شده قلبی شکسته شده باورهایی تخریب شده آنوقت زمان برای همیشه رفتن است نه زمان رفتن و بعد از مدتی برگشتن......