چشم مستت در شبی مهتاب را...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

چشم مستت در شبی مهتاب را آتش زده
خرمن صبر و شکیب و خواب را آتش زده

زلف پرچینت به باد صبحدم پیچیده است
موج گیسویت دل گرداب را آتش زده

در سماع عاشقی چرخی زدم پروانه‌وار
بال و پر سوزم همه اسباب را آتش زده

هر کجا رخ می‌نمایی از جمال آفتاب
پرتو حُسنت همه مهتاب را آتش زده

در نگاهت برق صد طوفان نهان افتاده است
چشم جادویت دل سیماب را آتش زده

می‌چکد از لعل لب شهد و شکر هر دم ولی
تلخی هجران تو عُنّاب را آتش زده

در خرابات غمت مستانه می‌رقصم چنان
رقص بی‌پروای من محراب را آتش زده

باده‌ی چشمت مرا از خویش بیرون می‌برد
جام لبریزت می و شراب را آتش زده

در کتاب عشق تو هر واژه دریای غم است
سوز این دفتر همه کتاب را آتش زده

بی تو در این بزمگه چندان غزل خواندم که عشق
نغمه‌های من همه رباب را آتش زده

مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR
مهدی غلامعلیشاهی
ارسال شده توسط
ارسال متن