پدرم بوی نان می داد و...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

پدرم..
بوی نان  می داد
و دستانش  مزرعه ای
که گندم
از بازوهایش بالا می رفت

اما حالا
کلاغی روی چین های صورتش
نوک می زند،
بوی نان  را از دستهایش می پرانَد
ببین....
مشت پدر
پر از  آرزوی خرده های نانی است
که  کلاغ پنیرش را دزدیده است...

#رویاسامانی
ZibaMatn.IR
royaroz
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر، گذر زمان و کهنسالی پدر را به تصویر می‌کشد. پدر، نماد تلاش و برکت بود، اما اکنون پیری و فقر جایگزین قدرت و توانایی او شده‌اند. چین‌های صورتش، نشانه‌ی سختی‌هاست و آرزوهایش همچون خرده نان‌های دزدیده‌شده، ناچیز و دست نیافتنی شده‌اند. کلاغ، نماد بلایای زندگی است که برکت و امید را از او ربوده‌اند.

ارسال متن