آن چنان تو بی خبر رفتی...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
5 امتیاز از 1 رای

آن چنان تو بی خبر رفتی که من؛
از هر چه شب بیزارم
و هر ثانیه تَب دارم
و در حسرتِ دیدارِ تو؛ بیدارم
و چون ابرَکی آبستن از دریایِ بغض؛
می بارم و می بارم و می بارم و
آه از شب؛
آن شبِ تاریک و سرد و منجمد
من از خودم، من از خدا،
وَز اسمِ عید و موعد و وعد و وعیدِ صادق
و حتی؛
تمامِ لحظه ها؛ بیزارم
و
بیزارم
و
بیزارم
و
بی
زا
رَم.
برایِ پدرم🖤

شیما رحمانی
ZibaMatn.IR
ارسال متن