زیر باران شب سکوتی سنگین بر...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

"زیر باران"
شب، سکوتی سنگین بر شهر گسترده است. خیابان‌های خیس، زیر بارانی بی‌امان، در آغوش شب آرام گرفته‌اند. تنها قدم می‌زنم، بی‌آنکه سایه‌ای همراهم باشد؛ گویی جهان مرا فراموش کرده است، یا شاید من جهان را.

قطره‌های باران، چون اشک‌های بی‌اختیار آسمان، بر گونه‌هایم می‌لغزند. باد می‌وزد، نجواهای خاموش را با خود می‌برد، زمزمه‌های خاطرات گمشده را در خیابان‌های خالی می‌پراکند. پاهایم بی‌هدف پیش می‌روند، گویی در تکرار بی‌پایان جستجو برای چیزی که هرگز نمی‌یابم.

نور چراغ‌های خیابان، محو در مه باران، سایه‌ای از خاطرات را بر زمین نقش می‌زند. در این لحظات، تنهایی نه یک غم، که یک هم‌نشین قدیمی است؛ حضورش را حس می‌کنم، بی‌آنکه نیازی به کلام باشد.

باران، بی‌پروا می‌بارد، همچون رازی که آسمان نجوا می‌کند. و من، در میان نغمه‌های باران، غرق در رویاها و اندیشه‌هایی که تنها در سکوت شب معنا پیدا می‌کنند، پیش می‌روم...

ساناز ابراهیمی فرد
ZibaMatn.IR
art.saniebra@
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

در متن، راوی در شب بارانی، تنها و غرق در اندیشه‌های خود قدم می‌زند. باران نماد اشک‌ها و خاطرات گمشده است و تنهایی، همدمی آشنا. راوی در سکوت شب، به جستجوی چیزی نامعلوم می‌پردازد و در نجواهای باران، رویاها و اندیشه‌هایش را می‌یابد. تنهایی و باران، عناصر اصلی خلق فضای غمگین و تأمل‌برانگیز متن هستند.

ارسال متن