عاشق خسته سایه ای است در...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

عاشق خسته، سایه‌ای است در امتداد غروب، گام‌هایش بر سنگفرشِ تنهایی بی‌صدا می‌لغزند.

چشمانش آسمانی است که باران را از یاد برده، اما هنوز در خود, ابر دارد. دلش آتشِ کم‌سویی است که شعله‌هایش را باد با خود برده، اما هنوز گرم است...

او عشق را نه در فریاد، که در سکوت معنا کرده، نه در وصال، که در انتظار...
صدایش زمزمه‌ای است در باد، دستی که بی‌پناه به قابِ شب کشیده می‌شود، نامی که بر هیچ لب نمی‌آید.

اما عاشق خسته، هرچند در سایه‌سارِ اندوه خوابیده، هنوز به جاده‌ای می‌اندیشد که شاید روزی، در امتداد آن، عشق برمی‌گردد—با بوی آشنای بهار، با نگاهی که خستگی را از خاطرش می‌برد...

ساناز ابراهیمی فرد
ZibaMatn.IR
art.saniebra@
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

عاشق خسته، تنها و غمگین است. چشم‌هایش غمبار، دلش سرد اما هنوز امیدوار است. عشق را در سکوت و انتظار یافته، نه فریاد و وصال. گرچه در اندوه فرو رفته، اما به بازگشت عشق و روزهای خوش امیدوار است و منتظر بوی بهار و نگاهی که او را آرام کند.

ارسال متن