روزهای جنگ حمله های پیاپی و...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن نوشته های معصومه درگاهی
- روزهای جنگ حمله های پیاپی و...
روزهای جنگ، حملههای پیاپی
و آوای تلخ شهادت جوانان شهرم
بر التهاب دلنگرانیام میافزود
و اندوه را ژرفتر در جانم مینشاند
هر لحظه دلواپس تو بودم
و این بیم و اضطراب
چون سنگینی اندوهی سترگ،
در رگ و جانم ریشه دوانده بود.
در آن روزهای پرهیاهو،
آرزو میکردم:
کاش همچون دکمهی پیراهنت وصلهای میبودم
تا دستکم در آغوش سکوت،
نگهبان وجود نحیف و رنجدیدهات شوم.
لیک دور بودم…
دور از تو و از همه چیز.
و این فاصله
نمک بر زخم بیکسیام میپاشید
و دلتنگیام را هر روز ژرفتر میکرد.
شبها با بیم و هراس به خواب میرفتم،
دلنگران و آشفته،
و بر لب دعای سلامتیات جاری بود
که مبادا گزندی به تو رسد
یا خطری راهت را سد کند.
و در هر لحظهی سکوت
قلبم فریادی بیصدا سر میداد.
امید داشتم که فردا
تو را سالم و برقرار ببینم.
اما هر شب،
خوابهایم در آغوش کابوسها در هم میشکست
و بیم فردایی نامعلوم
یگانه همدم لحظههایم بود.
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر، بیانگر دلتنگی و اضطراب شدید شاعر در دوران جنگ و دوری از معشوق است. حملهها و شهادت جوانان، اندوه او را عمیقتر کرده و دوری از معشوق، این رنج را دو چندان میکند. شاعر آرزوی نزدیکی و محافظت از معشوق را دارد اما دوری و بیم از آینده، او را در آغوش کابوسها رها کرده است.