در این شب بی پایان که...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن نوشته های عطیه چک نژادیان
- در این شب بی پایان که...
در این شبِ بیپایان،
که وجدانِ جهان به خواب رفته است،
من با تو سخن میگویم، ای انسان!
با تو که فقط نام انسان را بر پیشانیات کوبیدهای،
اما قلبت از صدای سوختهی کودکی نمیلرزد.
غزه را دیدهای؟
نه با چشم،
که چشم برای دیدن کافی نیست.
باید با دل دید،
و دل اگر بیدار نباشد،
حتی شعلهای روشنتر از خورشید را هم خاموش میبیند.
غزه،
نه شهریست، نه خاکیست، نه نقطهای در نقشه.
غزه، حقیقتِ روزگارِ ماست،
حقیقتِ سیاهیِ این قرن،
که در آن،
آدمی به تماشا نشسته است،
نه برای آنکه چارهای ندارد،
بلکه چون در راحتیِ خود،
درد حق را مزاحم آسایش میداند.
در غزه،
کودکان،
نه در خانه، که در آوار بزرگ میشوند.
و پدران به تماشای
فرزندان رفته نشسته اند
و واژهای شده اند غمگین در گواهیِ فوت.
ای انسانِ امروزی...
ای وارثِ تکنولوژی و تمدن و الفاظِ دروغینِ انسانگرایی غرب احمق
بدانکه
غزه آینهایست،
اگر بنگری، خودت را خواهی دید.
اگر نبینی،
از انسانبودن تنها اسمی به دوش میکشی،
وگرنه انسان نمیتواند
کودکی را در آتش ببیند،
و راحت به زندگی ادامه دهد
پروردگارا،
ما را از قبیلهی ساکتان قرار مده،
که گناهِ ساکت،
کمتر از گناهِ قاتل نیست.
ما را از آنان مگردان،
که نانِ روزشان را
در سایهیبیخیالی از ظلم به دیگران میخورند،
و آنگاه در نماز شبشان،
از تو بهشت میطلبند.
خدایا، دل هارا روشن دار
تا بتوان بر زخم غزه،
مرهم شویم
غزه،
امتحانِ ایمان ماست،
ترازوی وجدان ماست،
و شاید سندِ رو سیاهی ما درسکوت
ای غزه که
همچو پرچم صاحب الزمان در مقاومت به اهتزاز ایستاده ای
تو تنها نیستی.
تو صدای بلند خدایی،
در زمانهای که
همه ترجیح دادهاند
کر باشند