متن فریاد خاموش
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات فریاد خاموش
در عجبم از فرجام این رفتارها
دلخستهام ز زخم این دیوارها
بر تخت ظلم، دوزخی برپا شدهست
میخندد آنک پشت پرده کفتارها
فرمان به تیغ و قاضی از جنس دروغ
خاموش شد فریاد در اخبارها
تکبیرها در خدمت سرمایه شد
بر دار شد آزادگی در دارها
آزادی از نام خویش...
خاک خونین غم، در سینه غزه سنگینی میکند
چشمهای خسته اشک، قصههای ناتمامی را روایت میکنند
دل پر از درد دل، در سکوت فریاد میزند اما خاموش است
سبک آغازیه:آتیه
شب بیپایان سیاه، سایههای ترس را گسترانده
دستهای خالی ناله، در گلوگاه درد میخشکند
صدای بیصدا فریاد در گوش زمان...
زخمم از جنسِ سکوت است، ولی داد زدم
با تبر رفتم و در ریشهی فریاد زدم
مرگ، تعارف نداشت از من و من دور نبود
من فقط جرأتِ لبخند به بیداد زدم
مرثیه ی بی دوا
بی تو منم خاطرهای سوخته
در دل آتش و پری سوخته
هرچه شنیدم همه تردید بود
هر که بدیدم همه تهدید بود
آمده ام تا که بگویی بمان
تا تو نگویی نروم از جهان
هر که مرا دید به هم ریخت رفت
در گذرم سایه بیاویخت...
“تمام عمرم در جهانی گذشت که گوش داشت اما شنیدن نمیدانست، و من در سکوتی پر از فریاد، حق نداشتهای بودم که به رسم هیچکس پذیرفته نشد.”
زمانی ک دلتنگ می شوم:
نه می توانم گریه کنم نه می توانم بخندم
فقط در سکوت فریاد می زند..
در وجود من دختر یست که لال است
نه می تواند گریه کند نه می تواند بخندد
فقط در سکوت فریاد می زند..
درد گویی ما را آرام کرده است..