با تاس بد افتاده ی تب...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار سید هادی محمدی
- با تاس بد افتاده ی تب...
با تاسِ بد افتاده ی تب دار
آینده ی در انزوا مُرده
لای ورق های دل و گشنیز
رویای آس من، تَرَک خورده
هر لحظه مجذور خطرناکم
مجموعه ی منفور تنهایی
حجمِ تمامِ بی کسی ها را
پُر میکند پرگار رسوایی
تصمیم بَد، کبرای داغونم
از فلسفیدن شکل میمونم
حمّام فین آبستنِ غوغا
درمانده ی فتوای توتونم
هر بیت مهمانِ تنِ گونی است
وقتی چُماق قافیه خونی است
"پروا نکن حکم جلودار است"
تنها همین پروانه قانونی است
مثل فلات تشنه سیرابم
از کاسه ی صبرِ شتابیده
جغرافیای جیبِ عریانم
در استوای نفت خوابیده
یکشنبه ها انجیلِ یوحنّا
هر صبحِ جمعه، نُدبه بارانم
بودا کنار عود غَش کرده
پُشتِ سَرِ تابوتِ دُکّانم
آغوش وا کرده ته دنیا
حَلوا سوارِ گردنِ خُرما
بَندِ کفن قیقاج می رقصد
در لُخت گاه حضرتِ امّا
سَر دردهای تازه ای دارم
از جنسِ گاز و روکشِ فلفل
روی سر انگشت قنوت پیر
مثل دُعایی مانده ام در گِل
تقویم ها وارونه میچرخند
تحویلِ حالم دستِ پاییز است
ها کُن تمامت را از این کابوس
افکارِ من تا انتها لیز است
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر، تصویر دردناک و آشفتهای از زندگی شاعر را ارائه میدهد؛ از آیندهای تاریک و سرشار از تنهایی و ناامیدی تا تصمیمات اشتباه و عذاب وجدان. شاعر در وضعیتی بحرانی و درمانده به سر میبرد و با استفاده از نمادها و استعارههای قوی، حس یأس، سرخوردگی و انزوا را به تصویر میکشد. او در جستجوی آرامش، اما گرفتار کابوسی پایانناپذیر است.