شب به خواب من نیاچون غرق باران می شوی
چشم من دریاست با موجش پریشان می شوی
خلوتی دارم پر از احساس سوسن در نسیم
در دلم جمعیت و از من هراسان می شوی
گل برایم می فرستی از تو دوری می کنم
گفته بودی چون پری از من تو پنهان می شوی
شانه هایت خیس شبنم شد چو پیچک در سحر
می فرستم خنده ای اما تو گریان می شوی
چشم من خشکیده در این جاده های لعنتی
گفته بودی در کنارم خط پایان می شوی
هر غزل بر روی دوشم می کشد شالی سپید
من برایت شعر میبافم تو دیوان می شوی
ZibaMatn.IR