آسوده باش زیبا
گلدانهایت را همانند عشقت تیمار می کنم زیباترین لبخندها را، به آنها خواهم زد
نمی دانم ،کدامین را بیشتر دوست داشتی
ولی نسترن هایت ... شکوفه زده
دلت شاد باشد مهربانم
موزیک کلاسیک سفارش شده ات را هرروز می شنوند ...ولی باور داری؛
که جز پیچک، کسی زیبا نمی رقصد
خوابهای رازقی، چرا گاهی اوقات طولانیست
نمی فهمم مبادا دیازپام فراموشی به خاکش دادی
هنوز شمعدانی قیافه می گیرد و اُتکلانش را
صبح به صبح تمدید می کند
حسن یوسفت همچنان حسادت می کند
اُرکیده هایت گاهی زود بیدارمیشوند وحسابی حَرافند
بنجامین ، همانند تو بلند پرواز است
کاش میدیدی رُزقرمز وقتی می خندد
چال گونه هایشان چقدر شبیه توست
کاکتوس ها خشونت را از که به اِرث برده اند...
از نوازش خوششان نمی آید
می دانی آنها هم همانند من،هوای تو را نفس می کشند....
پاییز است برگردد....
ZibaMatn.IR