پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
اگه توان داری وُامسال میری زیارتازت یه خواسته دارمکه باپای پیادَتنیّت کنی کساییکه نمی تونن برنقسمت بشه یه روزیبتونن زائربشندلای ماعاشقِعطرِخاکِ کَربلاستهرکی که راهی میشهدوراَزفِتْنِه وبَلاسترولبامون همیشهذکرامام حسینهتودلامون همیشهعشق امام حسینهمُحرَّم و صفرروبه عشق امام حسینآماده میشیم بریمزیارت اَربعین...
سلام بر دلِ ربابِ نازنین؛ به اصغر و،به اسوه ی شکوهِ صبر؛ زینب و، به اکبر و،به هر کسی که از صفا، تپیده نبضِ بیعتش!به هر دلی که از وفا، دمیده وردِ غیرتش!زهرا حکیمی بافقیبرشی از یک مثنوی عاشورایی(کتاب ققنوس احساس)...
سلامِ من رسان به آن عموی دشتِ نینوا!ابوی فاضلِ حرم؛ رشیدِ صحنِ کربلا!به آبِ تشنه ای که دل، دهد برای عاطفه؛به دستِ نخلِ باورش؛ به قلبِ پای عاطفه...زهرا حکیمی بافقیبرشی از یک مثنوی عاشورایی(کتاب ققنوس احساس)...
دوای زخمِ قلبم و، شفای سینه ام، حسین؛دمای مهرِ جانم و، صفای سینه ام، حسین...زهرا حکیمی بافقیبیتی از یک مثنوی عاشورایی(کتاب ققنوس احساس)...
بگو هوای ابری دلم، پُر از تبِ غم است؛کبوترِ وجودِ من، اسیرِ بندِ ماتم است...بگو که خسته شد دلم، از این جهانِ چون قفس؛به جز تبِ محبّتش، نمی تپد، در این نفس...زهرا حکیمی بافقیبرشی از شعری عاشورایی(کتاب ققنوس احساس)...
تو ای مسافرِ حرم! سلامِ دل، به او ببر!به جز صفای سینه را، نخواهد این دلم، دگر؛بگو برای دیدنش، به رنگِ خون شده دلم؛به سانِ جامِ ارغوان؛ خُمِ جنون شده دلم!زهرا حکیمی بافقیبرشی از شعری عاشورایی(کتاب ققنوس احساس)...
فضای دشتِ نینوا، پر از نوای عاشقی است؛نمای زخمِ کربلا، شکفته چون شقایقی است...درونِ سینه ام تپد، تبِ حریم و حرمتش؛«عریضه ای» ندارد این دلم؛ به جز، زیارتش...زهرا حکیمی بافقیبرشی از شعری عاشورایی(کتاب ققنوس احساس)...
صدای نوحه ها می آید ای دل!غمی، در حسّ ما می آید ای دل!سرای سینه ها آکنده از غم؛شهید از کربلا می آید ای دل!زهرا حکیمی بافقی(کتاب دل گویه های بانوی احساس)...
چو شد پاره، دلی که: از عطش می سوخت،نگاهِ حسّ جان را بر محرّم دوخت؛یقینا هر که آزاده است، می داند:حسین بن علی، آزادگی آموخت!زهرا حکیمی بافقی (سروده های عاشورایی)...
هوایِ گریه باز از نو، در عِین است؛تمامِ قامتم، از غم، چو غِین است؛گلِ احساسِ جان، گریان شده؛ چون،عزای مردِ حق، مولا، حسین است...زهرا حکیمی بافقی (کتاب دل گویه های بانوی احساس)...
همه، احساسِ دل، پُرشور و شِین است؛دوباره، ماتمِ مولا، حسین است؛شده، سرچشمه های شادِ دل، خشک؛چرا که، اشکِ غم، جان را، در عِین است...زهرا حکیمی بافقی (کتاب دل گویه های بانوی احساس)...
دمیده باز هم بوی محرم؛شده جاری به هر جا اشکِ ماتم؛گلِ احساسِ جانها گریه دارد؛همه، گُلدشتِ دلها گشته دَرهم...زهرا حکیمی بافقی (کتاب دل گویه های بانوی احساس)...
میانِ حسّ جان، مهرِ حسین است؛شفاعت بخشمان، مهرِ حسین است؛نمی ترسد، دل ار، لغزیده گاهی؛چرا که، بیکران، مهرِ حسین است...زهرا حکیمی بافقی(کتاب دل گویه های بانوی احساس)...
به هر جان، بیکران، مهرِ حسین است؛گلِ خورشیدِ جان، مهرِ حسین است؛در اوجِ لحظه های سردِ احساس،تبِ گرمایمان، مهرِ حسین است...زهرا حکیمی بافقی(کتاب دل گویه های بانوی احساس)...
در امواجِ دلم، بحرِ حسین است؛گلِ احساسِ دل، بهرِ حسین است؛تمامِ کربلای دشتِ جانم،دمادم خانه و شهرِ حسین است...زهرا حکیمی بافقی(کتاب دل گویه های بانوی احساس)...
زخم اقام حسین درد یک ملت است...
هیچ زخمی دردناک تر از زخم اقام حسین نیست،این درد چه زخم هاکه ندارد…اقام حسینالمیرا پناهی درین کبود...
فرزند خلف حیدرآب دردستان ماه ،شور و نوایی داردتارسددرخیمه گاه حال وهوایی داردهمرهت مشک پرآب وتوبمانی تشنهاین جوان خلف حیدر،چه وفایی دارددستها گشته جداازتن ،مشک بردنداناین عمو ازشرم طفلان ،چه اِبایی دارد!تیربرجانش نشست ومشک اوگشت تهیدل عباس شکسته، چه مسایی دارد؟داد زد آن دَم برادر:آه عباسم کجاست؟پشتش ازغم خم شده اماخدایی دارداشک ازداغ برادربیقرار ازچشم ریختناله و آه و غمِ دل چه صدایی دارد؟!زینب آن جامه دری...
با کار غلط خشم ز معبود گرفتند در درس ثواب نمره مردود گرفتند ای وای بر مقلدان متوکل !! کز زائر حرمش سود گرفتند...
فراق محبوب شام غریبان عشاق است شبی که هیچ وقت به پایان نرسید...
یه عمر قیمه امام حسین (ع) خوردیم حالا فحش شو می خوریم ما پای عقیده مو ایستادیم...
سلامی به وسعت دریایِ معرفتِ عباسبه عالیجناب عشق حسین بن علیکه در سرتاسر این هستیدلباخته های بسیاری رااسیر عشق بی چون وچرایش کرده است!آقای من ...به باب کرمی که داریضمانت این حال دل ما رادر پیشگاه معبود حقبرای دیده شدن خواسته هایمان بکنآقا جان ...دلتنگ دیدار حرمی هستمکه در خیایان معروفِ بین الحرمینقدم زنان ناگفته های دلم را با اشک هایمبا تو در میان بگذارماما ...از دورترین فاصله ی نزدیکبرایت دلتنگی ام را فریاد می زن...
صدای نوحه ها، می آید ای دل!غمی، در حسّ ما، می آید ای دل!سرای سینه ها، آکنده از غم؛شهید از کربلا، می آید ای دل!زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس....
دمیده باز هم بوی محرم؛شده جاری به هرجا اشکِ ماتم؛گلِ احساسِ جان ها گریه دارد؛همه، گُل دشتِ دل ها گشته دَرهم!زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس....
همه، احساسِ دل، پُرشور و شِین است؛دوباره، ماتمِ مولا حسین است؛شده، سرچشمه های شادِ دل، خشک؛چرا که اشکِ غم، جان را در عِین است...زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس....
هوایِ گریه باز از نو، در عِین است؛تمامِ قامتم، از غم، چو غِین است؛گلِ احساسِ جان گریان شده؛ چون:عزای مردِ حق، مولا، حسین است...زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس....
چو شد پاره دلی که از عطش می سوخت،نگاهِ حسّ جان را بر محرّم دوخت؛یقینا هر که آزاده ست، می داند:حسین بن علی، آزادگی آموخت!زهرا حکیمی بافقی (الف احساس) ...
خنجر شمر بهانه بود آخر غصه فراق کارش را تمام کرد...
سلام از من به دشت کربلای عشقمنم عباس! مرد باوفای عشق!سلام از من به مشک و نهر پر از خوندوباره عشق لیلا شد و من مجنونسلام از من به لب هایی که خشکیدندبه طفلانی که مثل بید لرزیدند!سلام از من به آن گهواره ی خالیو دلگیرم از آن مردان پوشالی!از آن هایی که بر ما راه را بستنداز آن ها که به ظاهر اهل حق هستند!حقیقت را چه بی شرمانه می کشتندو صاحبخانه را در خانه می کشتند!سلام از من به پرچم های غمگینیکه سرخ از درد شد با جهل...
خدا کنه هر کی هر جایی که آرامش؛ دلخوشی داره و کنار اونی که عاشقشه تا ابد باشه مث پایین پات خوش به حال علی اکبرت ارباب ❤...
امام حسین(ع): کور باد چشمى که تو را مراقب خود نبیند و زیان بار باد سوداى بنده اى که از محبّتت نصیبى برایش ننهاده اى!...
مرا از مرگ می ترسانی؟!!!! مگر بی حسینم؟؟؟...
به خدای حسین، به حسین خدا نشود نفسی، دلم از تو جدا به حسین خدا، به خدای حسین همه زندگی ام، به فدای حسین...
ما نسل بزرگ شده باالتماس برگشتن عمو عباسیم:)نسل تشنه به خون شمر و حرمله!نسل کباب شده برای علی شش ماهه ی سر بریده...ما با رقیه روی خوار دویدیم!ما با عمه زینب دنبال بچههای گم شده ی حرم گشتیم!ما خیلی وقته جزو بچه های امام حسینیم:)نویسنده: ریحانه غلامی (banafffsh)...
منم و عشق حسینی که محرّم داردمادری فاطمه و خواهر زینب داردسر که قابل نبُود جان بدهم در راهشچون برادر نبُوَد این همه حیدر داردمنم و شور علمداری عباس حسین(ع)آن که می گفت برادر بشود نور دو عینکُلُّنا عباس ماییم به زینب (س) سوگندچون دژی سخت نشینیم به دور حرمین... ... بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
عرفهدنباله ترجمانی منظوم از فراز های ابتدایی دعای عرفه◇◇◇وجودم کامل و اماده در دنیای خلقت شددرون گاهواره کودکی بودم شدی یارمنمودی از گوارایی طعم شیر سرشارمبرای خاطر من دایه ام را مهربان کردیپرستار مرا از جمع خوب مادران کردیو از من دور گرداندی تو آسیب پریّان راسلامت کردی از بیش و کمم سرمایه جان راپس ای مهرآور و بخشنده در آغاز گفتارمتو را زیبد که والا در مقام و رتبه بشمارمچه نعمتهای بسیاری که با مهر و وفا دادیبه تن هر ساله...
عرفه(ترجمانی منظوم از فرازهای ابتدایی دعای عرفه)ستایش آن خدایی را که بر حکمش دفاعی نیستاگر چیزی به کس بخشد توان امتناعی نیستنیابی صنعتِ کس را چو کار بی همانندشاز این رو در سخاوت خالقی پر مهر خوانندشپدید آورده با نو آوری اجناس گیتی رابه حکمت کرده محکم ساختار ملک هستی راطلوعی هر کجا باشد نهانی از نگاهش نیستودیعه گر نهد با کس دگر بیم تباهش نیستبه هر سازنده پاداشی دهد با فضل و احسانشقناعتگر غنی گردد به دست لطف و امکانش...
پرسید رفیقی که مرا لیک سئوال استاز بعد حسین آن که شهنشاه جلال استمبهوت وقارش شرفش دشت و جبال استاین گریه و شیون که بهرماه و به سال استسیر حکمی است و یا خواب و خیال استپیری برسید و نظری کرد و به لبخندفرمود که ای عاقل و روشندل و دلبندمجنون نشدی تا که بدانی که در این بندبالله که دراین عرصه بسی جای ملال استدیوانگی عشق حسین عین کمال استاین جامه دریدن نه فقط شوری حال استاز بهر عروج عملی شه پر و بال است...
حدیث ها شنیدم از عشقکه چون انارسرخ و شیرین استبه گمانم شیرینی اش ازامامت مولا علیو سرخیش راامام حسین ضامن شدبا زلال خون خود و اصحابش...
پرچمت را هر کجا دیدم دویدم یا حسینزیر این پرچم همیشه خیر دیدم یا حسینمن زمین گیرم ولی تو دستگیرم بوده ایغیر خوبی از شما چیزی ندیدم یا حسین...
می گن عناصر اصلی چهارتا هستندآب آتش خاک هواخوب که فکر میکنم می بینم درستهآبی که از تو دریغ کردند آتشی که به خیمه گاهت انداختند خاکی که شد محل سجده ی ما و هوایی که عمریست در دلها انداخته ای!!...
محرم آمدما تشنه عشقیم وشنیدیم که گفتندرفعِ عطشِ عشقفقط نامِ حسین(ع) استبه حق امام حسین(ع)همه دوستان حاجت روا باشند...
امام صادق علیه السلام: آسمان چهل روز در عزای حسین(ع) گریست . . .اربعین حسینی بر همه شیعیان تسلیت باد...