شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
زمانه کمیاب زیستن استکمیاب عشقکمیاب صلح و آشتیو ما چه خوش خیالیم که در میان این قحط سالی میان زیستن هایی پر از نزیستنبا چشمانی از عطشِِ عشق لبریزبه دنبال صلح و آرامشامیدوارانه در تکاپوی دویدنیم... نیاید روزیکه این چشمه امید بخشکدو ما زندگی های نزیسته را قابی از جنس حسرت کنیمبزنیم بر دیوار دلو رها کنیم در آغوس فشردن عشق راصلح و آشتی را...خدا کندتا ما چشم ها را می بندیم امید جاری باشدکه خوب می دانیمزیستن پر...
چه خوش خیال بودیمکه کوی یار بودیمدر این فریب هستیدر انزجار بودیمما در زوال بودیمدر فکر یار بودیممیان رقص غمهادر انتظار بودیمما بیقرار بودیمچون جویبار بودیماندر خیال این دشتدر انفجار بودیمدر روزگار سختی ما در غبار بودیمیا در میان دورانما در گذار بودیمما در خیال بودیمما بیقرار بودیمما در خیال یارانبی اعتبار بودیم...
ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ ﺩﺍﺭﺩﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺸﻮﺩ که تمام شدﻭ ﻣﻬﺮ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﺳتﭼﻪ ﺧﻮﺵ ﺧﯿﺎﻟﻨﺪﻣﻬﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﺪﺗﻬﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻏﺎﺯﺷﺪﻩ ﻣﻬﺮ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪﻣﻬﺮ ﺑﻪ ﻣﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖﻣﻬﺮ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺍﺳتشهریور لفت زدپاییز قشنگ عاشقی جوین زده...
+چرا نمیخوابی؟_مگه تو میذاری+من!؟ منکه دیگه نیستم_مطمئنی؟چیه چرا ساکت شدی؟+من دیگه رفتم خیلی وقته، نمیبینی؟_خب اشتباه تو همینه، که فکر میکنی رفتی نیستیببین تو اینجایی،تو همه ی ترانه هاپشت پنجره، تو آشپزخونهتو اتاق، تو خیابون،حتی تو آینه...چه خوش خیالی که فکر می کنی رفتیتو اینجایی، من رفتم!من تموم شدمو از من فقط تو موندی+اما اینا همش خیاله_فرقی نمیکنه تو یا خیالتوقتی خاطراتت هنوز نفس می کشندحالا تو بگو من چطوری بخ...
چه خوش خیال است ...... فاصله را می گویم........ به خیالش تو را از من جدا کرده........ نمی داند تو جایت امن است ...... اینجا ......میان قلبم!...
چه خوش خیال استفاصله را می گویمبه خیالش تو را از من دور کردهنمی داند جای تو امن استاینجا در میان دل منولنتاینت مبارک عشقم......
چه خوش خیال استفاصله را میگویمبه خیالش تو را از من دور کردهنمیداند جای تو امن استاینجا در میان دل من...