پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مانند مرد بر سر حرف دلت بمانبی هر حساب پیش مرا انتخاب کن...
یک روز آخر میرسیعالیجناب عشقیک روزمثل نوشداروبه همان دیری...
هیچکس بعد تو نفهمیدهخنده هایم چقدر غمگین استیک نفر زار میزند در منزندگی بی تو هر نفس این است...
مادرم همیشه میگوید وقتی دختردار میشدیم پدرت سجده ی شکر میکرد و بعد نوزاد را روی سرش میگذاشت و از خدا تشکر میکرد که به او فرشته دادهو عجیب همه ی ما فرزندان این پدریم و دختردوستاصلا مگر میتوان یکی را پیدا کرد که دختر دوست نداشته باشدمگر میشود این فرشته های زیبا را دوست نداشت؟؟ مگر میشود مقابل شیرین زبانیهای این شیرین عسلها سرتسلیم فرو نیاورد؟؟مگر میشود نپرستید این الهه های زیبایی را....خدایا مرسی که هستی رو به من دادی ...خدایا مرسی برای ا...
یخ کرده تنم حضرت اتش بغلم کندر خویش بسوزانم و هی مشتعلم کن...
همیشه با خودم فکر میکنممگر میشودتو باشی و من خوشبخت ترین زن دنیا نباشم....مگر می شود؟و نگاه میکنمبه راه دور و درازی که باهماز سر گذراندیمو به جاده ای که پیش روی ماسترفیق لحظه به لحظه و مدامهمراه تلخ و شیرین روزگارفقط باش همین.....جانم باشعالیجناب عشقاتفاق قشنگ مردادیخوب شد اتفاق افتادیپ.ن۱:نبض زندگیم را در دست گرفتهچشمهای تا همیشه روشنت ...من دلم روشنست به فردا مادامی که خورشید از آسمان کهربایی نگاهت بر من نو...
از نیل تا غزه تن تو ارض موعودمقبلا سند خوردی که در اشغال من باشی...
ما ذکر مصیبت مدامیم حسینمرثیه ی مرگ ناتمامیم حسینما کرب و بلای ناطق تاریخیمهرماه محرم الحرامیم حسین...
بیا با من زبان واکن به ذکر دوستت دارمکه لب روی لبانت لااله انت بشمارمقسم به آیه ی سرخ لبانت حضرت انگورلبالب از تو لبریزم .سراسر از تو سرشارماجابت کن مرا یک شب میان تنگ آغوشتکه با امن یجیب ....جان من تاصبح بیدارمبغل وا کن بچسبانم شبیه پیرهن در خودکه دکمه دگمه خودرا بر تنت بی وقفه بسپارمبیا و سر بکش لاجرعه لبهای مرا یا عشقکه طعم بوسه را بر شرم لبهایت بدهکارمسرم را روی زانوهای خود بگذار و خوابم کنکه داغ غصه ها را بر دل ...
با مرگ گرفتند و به تب راضی شدسیمرغ دلش به جغد شب راضی شدخرما و خدا را همه باهم میخواستبا ترکه ای از جنس رطب راضی شد...
دارد به پایان می رسد این شاعرتیریمانند کبریتی که سمت باد میگیرییک روز آخر میرسی عالیجناب عشقیک روز مثل نوشدارو باهمان دیرییک روز شاعرها به دنیا حکم می رانندانا فتحناکبدون خون و درگیری...