پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
وقتی خیلی کوچیک بودیم همیشه ادای آدم بزرگ ها رو در می آوردیم یکم بزرگ تر شدیم، آرزوی بزرگ تر شدن می کردیم الان که بزرگ شدیم، خیلی دلمون می خواد خواب بچگی هامون رو ببینیم چون اون روزها پر از شادی و بی خیالی بود، یادآوری اون لحظات می تونه به ما حس خوبی بده. دلمون می خواد دوباره با دوستانمون بازی کنیم، زیر درخت ها قایم موشک بازی کنیم و بدون هیچ نگرانی، فقط بخندیم و لذت ببریم. شاید بزرگ شدن به معنای از دست دادن اون سادگی ه...
تو اول برادری تو ثابت کن بعد حرف از ارث میراث بزن:-)...
.دیشب داشتم از کنار یه مرکز خرید رد میشدم.طبق معمول دوتا از پسر بچه های کار با یه ترازو بغلشون کنار یه مغازه نشسته بودن.یکیشون بلند شد اومد کنارم گفت:«آقا وزن میکنی خودتو ؟گفتم:« نه ممنونم!آخه هروقت که سر چهارراه ها یا هرجای دیگه که تغ تغ زدن به شیشه ی ماشین که یا بشورن و یا ازشون گل بخرم، وقتی بهشون پول میدادم، میدیدم یهو بقیه بچه ها حمله میبرن سمتش و میخوان پولشو ازش بگیرن.یادمه یبارم از یکیشون یه آدامس با طعم هندوانه خریدم که ۱۰...
(شهاب )آسمانی خطاب ش می کنند گرچه آدم ها سنگ صدایش می کنند سنگ که جایش زمین است ؛آسمانی چرا صدایش می کنند...
چه قشنگ است نوازش کنی ریش مرا بعد آن من ببوسم روی زیبای تو را...
تنگاتنگ دنیای من یک نفر است دلم را مچاله کرده است نیم رخ دنیای خودش را بر دنیای من افکنده است...
سن ها پرسیدنی نیستند سن همان اعدادی ست که دنیا برای مان ساخت مگر نه همه جوان آمده و جوان میرویم...
من دوست خوبی برای خودم نبودممیدونی چرا ؟چون هیچ وقت به خودم گوش نکردم و همیشه خودم خودم رو اذیت کردم هر چی خودم خواستم رو سعی نکردم به دست بیارم گفتم اشکال نداره خودمم دیگه ........
(هم دردی یا همدلی )هم دردی یعنی نگاه کردن رنج و تعریف درد های خودت اما هم دلی خودت رو در قالب فرد رنج دیده قرار میدیاگه که کسی اومد پیش ت و درد دل کرد ساکت باش و قشنگ به حرف هاش گوش کن فرد آسیب دیده به کسی احتیاج داره که سوکت کنه به حرف هاشگوش کنه موقع گوش دادن به حرف هاشاگه لازم شد بغلش کن و تا کامل حرف هاش تموم نشده حرف نزن بهش امید خاطر بده که درست میشه از وجود خودت بهش قوت قلب بده لازم نیست بجای اینکه به حرف هاش گوش ک...
قلمم راست بایست ...واژه ها گوش به فرمان قلم ...همگی نظم بگیرید مودب باشید ...صاحب شعر عزیزیست به نام پدر...روز پدر بر تمام پدر های مهربون مبارک...
خیلی تلخ است من برای تو شعر بنویسم و تو برای دیگری برقصی ......
چهار چوبی که برات ساخته شده زندانت نیست ! راه بهت نشون میده...
میشه نگام کنی ؟!چقدر خوب نگاه می کنی ؛میگم میشه هر لحظه که خواستم نگام کنی آخه اینجوری که نگا می کنی قشنگ میشه خوشبختی رو حس کرد ......
عاشق من بودی یا تصوری که ازم داشتی ؟...
هر چقدر هم عصبی باشم می دونی یه کوچولو اشک از چشمات بیاد میمیرم...
دنیای عجیبیه یه نفر رو دوست داری اون یکی دیگه رو دوست داره اون هم یکی دیگه رو و همین جوری ادامه پیدا می کنه و میشه عشق یک طرفه...
میگم کاسه ای زیر نیم کاسه است !می دونی ؟سن مون بالا میره ولی همون آدم احمق قبلی هستیم ......
با پای زخمیم همراهیم کردی وقتی دویدم قول میدم کولت کنم :-)...
گفت: چند سالته؟ گفتم: ۳۰ گفت :بیشتر میخوری گفتم : آخه خیلی روز ها رو دو بار زندگی کردم .....
قشنگی های جدید رو تو فکر ت بساز و حرف های چند بار مصرف شده مردم رو رها کن :-)...
جان این تن که فدای تو شود جان دیگر گیرد این تن...
می دونستی وقتی لبخند میزنی زبونت می چسپه به دهنت نمی دونستی؟! امتحان کن چقدر قشنگ میخندی همیشه لبخند بزن حتی با همین بهونه های کوچیک...
هر وقت دلت گرفت به من زنگ بزن و سکوت کن من اینقدر به سکوت تو گوش میدم تا آروم بشی .......
سلام بهانه دوست داشتن تو ست ابراز علاقه کردن به تو جرات میخواهد که من ندارم ......