سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
پای پاییز مانده ام یک عمر /و عینک های دودی /آفتاب را فراری داده اند /باران ! /چتر مرا /محکم نگهدار /می خواهم /دورِ هر برگِ زرد برقصم ... /«آرمان پرناک»...
از پشت قاب عینک دودی نگاه کن حال دل آشفته ام را روبه راه کن قلبم شکسته چشمهایم بی فروغ استنبضم بگیر و چاره ی این درد و آه کناعظم کلیابی بانوی کاشانی...
امروز داشتم نا محسوس به دختره نگاه میکردم جوری که نفهمه یهو گفت پسر تو چقدر هیزی ، نمیخوای بی خیال بشی ؟ گفتم از کجا فهمیدی گفت احمق ماسک زدی ، عینک دودی که نزدی ابله...