پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
به اینکه بعدِ تو تنها شدم کنایه نزناگر که نیست کنارم کسی، وفا نگذاشت...
اگر شبی زیر این آسمان در آغوشم به خواب بروی ، به کنایه از شب خواهم پرسید که ماه در آغوش او زیباست یا ماه در آغوش من...🌙🤍:نویسنده عطیه چک نژادیان...
افسوس که عشق ، ویران شده دیگر عاشق از معشوق گریزان شده دیگر آرزوهایی به سر پرورده بودیمهمه به دست غم ها مدفون شده دیگر گرگ و شغال آمده از کوه ها به شهر آهو سوی بیابان فراری شده دیگر معشوق عشق عاشق ، همه ثروتش بود تاراج گشته طعمه ی گرگان شده دیگرآب زلال نهر دیگر بو گرفته استماهی مرده ، لانه ی کرمان شده دیگرسایه گریخته از زیر درخت بید در جای سبزه ها خار مغیلان شده دیگر در شاخه های سبز کاج پرغرور جغدی نشسته حاکم...
گلایه ها عیبی ندارهکنایه هاست که ویران میکند......