شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
گرچه خاموشم ولی آهم به گردون میرود...
سینه گرم و مژه خونبار و سحر نزدیکست باخبر باش که آهم به اثر نزدیکست...
آه یک روزهمین آه تو را میگیرد......
آه، ای پر طاووس!رنگینه ی شگرف!از من فاصله بگیرکه آهم سیاه می کند، سیاه!...
به رسم صبر باید مرد آهش را نگه دارد اگر مرد استبغض گاه گاهش را نگه دارد...!...
آه می کشد /آسمان/آه.../اشک/جاده را/می بلعد/چقدر خاطره/زیرِ خاک ِاین سالهای به خون نشسته خفته است/دریا/جزغاله می شود/از روزهای زخمی....
ابر ابر ابر ابر ابرباران باران بارانباران بارانآهی ستگرفته سینه ی آسمان را...
خدایا...حساب آه کشیدن هایم را داری؟من به امید عدالت فردای تو امروز لال شدم!...
این جا هیچ چیزسر جایش نیستحتا مد روی آه...
این آه سینه سوز من دیوار سرد فاصله است...
* آه *درد راکشیدم...