سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
بیهوده ببالد به خود آن شاخ در اینستاچون شاختر از شاخ بسی هست به عالَم!...
ساعت ها را بخوابانیمبیهودە زیستن نیازی به شمارش ندارد...
بیهوده به پرواز میندیش کبوتربیرون قفس ریخته پر های زیادی...
چه بیهوده اختراع شد سَم، شکنجه، تیغ، چوبهی دار ... وقتی یک خاطره میتواند نفست را بند بیاورد، زمین گیرت کند، تو را به گریه بیندازد، خونت را به جوش آورد ......
جوشِ بهار رخنه به دیوار میکندبیهوده باغبان درِ گلزار بسته است...
عده ای در اطرافتان هستندکه بیهوده به آنها بها داده ایدو در مقابل ؛عده ای را نادیده گرفته ایدکه دیر قدرشان را خواهید دانست......
بیهوده انتظار تو را دارم دانم دگر تو باز نخواهی گشت هر چند اینجا بهشت شاد خدایان است بی تو برای من این سرزمین غم زده زندان است ....
بیهوده خروس لعنتی می خواندشب می رود و دوباره شب می آید...
می دانم آری نیستیاما نمی دانمبیهوده می گردم به دنبالتچرا امشب؟...