جمعه , ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
شب های بعد از رفتنت دیگر تماشایی نبود انگار بعد از تو،دلم دیگر برای من نبود...
شبان آهسته می گریم که شاید کم شود دردم تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید...
دلتنگ تو ام ای که به وصلت نرسیدمای کاش خودت را سر قبرم برسانی...
جانم به ماتمت رود از تن به در ولی داغ توام نمیرود از دل به در پدر...
چون اناری که رسیده ست پراز اشکم وخون دارم آرام در اندوه خودم میترکم.......