پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
من نشان کرده ام تو را که ز تو دلخوشی های بی نشان آمد...
گاهی تو را کنار خود احساس میکنماما چقدر دلخوشی خوابها کم است...
تازگی ها کشف کردم دلخوشی پیچیده نیست،دلخوشی یعنی نشستن در کنارتگاه گاه...!...
زندگی یعنی همین بودنای تو و دلخوشی من به بودنت...
و مُرد،هرچه که، بویِ دلخوشی میداد ........
امید از سیاهی شب نور می تَندتنها خداست دلخوشی آس و پاس ها...
همه ی دلخوشی ام آخر شب ها این استدو، سه خط با تو سخن گفتن و آرام شدن...
قحطیِ دلخوشی شده اینجا بدون تواین سهمِ ظالمانه سزاوارِ من نبود...
دلخوشی این روزام تویی...
دنیای ما به دلخوشی آخرت گذشت...
دلخوشیها را هراس رفتنت دلشوره کرد......
بهت گفته بودم ک بودنت دلخوشیمه.....
دل خوشی ها کم نیستدیده ها نابیناست...
میدونستی تنها دلخوشیمیمیون این همه دلمردگی؟...