متن ارس آرامی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ارس آرامی
شاید یک روز مادر بیدارمان کند،
دست بکشد روی صورت از اشک خیس مان،
لیوانی آب به دستمان بدهد،
و با لبخند بگوید:
بیدارشو، خواب بد دیده ای، چیزی نیست، من اینجام...
ارس آرامی
بر در دل ناشناسی حلقه زد، گفتم که باشی؟
گفت در بگشا امیدم، عاقبت از ره رسیدم
گفتم آخ، دیر کردی نا امیدی کُشت دل را
رو بجو زنده دلی را، من امید از تو بریدم
ارس آرامی
ماندن در قاموس او جز رفتن معنی نداشت!
اینجاست که ..دهخدا.. هم به دادم نمی رسد!
ارس آرامی
عصر جمعه چون پرنده ای ست که بر فراز مسلخ خاطره ها پرواز می کند،
بر هر آنچه گذشته:
تا به یاد آورد آخرین خاطره ها، دیدارها و لبخندها را...
ارس آرامی
شده ام مثل دهکده متروکی
که یک ریل قطار شده تمام دارایش،
و عبور گه گاه تو تمام هیجانش...
ارس آرامی
|حَیَّ عَلَى| آغوش تو
همان |خَیْرِالْعَمَل| است..
ارس آرامی
باز به خیابان شهر، نم باران زده است
چتر و باران هست و من همراه را گم کرده ام
ارس آرامی
صبح جمعه یعنی بعد از یک هفته سخت،
صبح روی او بتابد و مرا به خود زنده کند...
ارس آرامی
::پرواز را به خاطر بسپار...::
تو درست می گفتی فروغ پرنده مُردنی ست...
اما بعد از مرگ پرنده،
پرواز هم دق کرد و مُرد!
پرواز بدون پرنده بی معنی ست
ارس آرامی
\پرواز را به خاطر بسپار...\
تو درست می گفتی فروغ پرنده مُردنی ست...
اما بعد از مرگ پرنده،
پرواز هم دق کرد و مُرد!
ارس آرامی
دیشب که دگر بار به میخانه نشستم
با یادِ لبت توبه دیرین بشکستم
دیدم رخ زیبای تو در جام بلورین
ناخورده شراب از رخ گلگون تو مستم
لغزید یکی قطره اشکم ز دو دیده
افتاد به جامی که به کف بود و به دستم
تصویر به هم ریخت، رخ از...