در سر هوس عشق تو دارم همه روز
دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانی لعنت به من و زندگی و عشق و جوانی...
عشق مثل همین بادهای کویریست ، مگر نیاید ! وقتی آمد چشمها را کور میکند !
خانواده جایی است که زندگی شروع می شود و عشق هرگز تمام نمی شود
مهم ترین چیز در دنیا خانواده و عشق است
روزی که شدی جلوه گه عشق برایم زان روز همه شعر برای تو سرایم
خانواده یعنی عشق، یعنی جریان زندگی
خانواده یعنی عشق، آرامش،انگیزه
رسیدم از وسط امتحان عشق و خطر به کارنامه ی مردود ظهر شهریور
تا جهان برپاست مرا عشق تو بس است
هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد...
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست..
یک نفر هست که با بودن او شاد شوم عشق را با منِ دیوانه همآغوش کند!
گَر عشق مَقصد است خوشا لذّتِ مَسیر ...
عاقبت هجوم ناگهان عشق ، فتح میکند پایتخت درد را …
شانهات مجابم میکند در بستری که عشق تشنگیست
سالها عشق ؛ در دقیقهای نفرت فراموش میشود !
عشق یعنی که جهان غایب و تو حاضر قلبم باشی...
نهاده ام به جگر داغ عشق و میترسم جگر نمانَد و این داغ بر جگر ماند
من از عشق نمینویسم فقط از تو مینویسم و عشق خود از کلامم زاده میشود ...
خواهی که شوی باخبر از کشف و کرامات مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ ...
در عشق جایی عظیم برای بداهه نوازی هست ، به شرطِ آنکه نواختن را بدانی ...
عشق در حوصله پیداست نه در های و هوی
عشق یعنی من ِ سرمایی ِ تب دار و مریض ژاکتم را بدهم تا که تو سرما نخوری