سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
تابستان با همه ی زیبایی هایش، تمام می شودبرگ های خزان را بر درختان می بینم در حال رقصآسمان آبی و خورشید گرم، هنوز در قلبم جاری ستاما باد سرد پاییز، در راه استروزها کوتاه و شب ها طولانی، این تغییرات را احساس می کنمفصل جدید با زیبایی هایش، دلم را شاد می کند...
به یه نفر میگن شما روزی چند تا نون می خوری؟.میگه من روزی چهارتا سنگک،چهارتا لواش،چهارتا همبرگر و چهارتا ساندویچی می خورم!!!.میگن پس بربری نمی خوری؟.میگه شما فکر کردین من بقیه رو با چی می خورم؟....
دختره تعریف میکردیه بار یه خواستگار اومد منم کلاس گذاشتم گفتم میخوام درس بخونمهیچی دیگه پا شدن رفتنهر چی گفتم بابا فقط دو صفحه مونده گوش ندادنکفاصطااا:)))...
من تو رو سبز دوست دارم. مثل پوشه ای که چیزای مهم رو داخلش میگذارم بوی خوب سبزه های توی باغچه مادربزرگ برگ گل های زر ! یه حس خوب طبیعی و شاد ! دوستدار تو: سبز بانو...
اینقدر کز تو دلی چند بود شاد، بس است زندگانی به مراد همه کس نتوان کرد...
ز غم مباش غمین و مشو ز شادی شاد که شادی و غم گیتی نمیکنند دوام...
خودداری از شاد بودن، صرفا برای اینکه کسِ دیگری غمگین است، مانند این است که در بشقابتان غذا نریزید، چون کودکان هند گرسنه اند.ناراحتی شما کسی را شاد نمی کند.در حقیقت، برعکس، افراد شاد، نوع دوستی بیشتری از خود نشان می دهند. این همان مفهوم "دومین حقیقت بزرگ" است: یکی از بهترین راه های به دست آوردن شادی آن است که دیگران را شاد کنی.یکی از بهترین راه های شاد کردن دیگران آن است که خودت شاد باشی!...
شاد بودن ساده است!برای شاد بودن نقشه داشته باش!این تصور که شادی و غم خود به خود و بدون طرح و نقشه سراغ ما می آید تصور غلطی است.شبیه یک فرمانده جنگی باش که برای تصرف یک منطقه چندین نقشه میریزه و حتی در صورت شکست نقشه الف، نقشه ب را طراحی می کنه. برای شاد بودن و فاصله گرفتن از غم و ناراحتی هم باید نقشه و طرح داشته باشی. تفاوت بین آدم شاد و ناشاد در اینه که آدمای شاد برای شاد کردن خود در شرایط معمولی و بحرانی نقشه و طرح دارند....
تا چشم به چشم آتش ات دوخته اممی رقصم و چون شعله ی افروخته ام شاد است دلم که یک زمان میآیی هر چند زمانی که دگر سوخته ام...
چه روز های خوبی بودهردو احوال پرس ما بودندآفتاب و بادشور و شوق اول دبستان و دوستانی لطیف تر از برگ درختهنوز حسادت رنگشان را عوض نکرده بودشهر مال ما بودو هر آنچه که در آن بودشاد بودیم و شادمی خندیدیم برای هر چیزی که اتفاق می افتادبرای وزش بادیکه مارا به عقب پرتاب می کردسردی هوایی که رخساره را سرخاب می کردعشق ما بودیمرنگین کمان محبت نیز ماسه دوست بودیمسه همیار ، سه همدمهنوز دارم به یادسبز می شدند سر راه...
لحظه هاتون شادشاد غصه هاتون دست باد...
مهمترین چیز این است که از زندگی لذت ببرید و شاد باشید. این تنها چیزی است که اهمیت دارد....
بوسه بر لبهای او مستم کند همچون شرابشاد گرداند همین حال پریشان و خراب...
° شنیدن صدای تواز آن دسته ازحس هاستکه گویی در فطرت آدمیستمثل هنگام باریدن بارانهنگامی که درجاده دریا برای اولین بار دیده میشودیا سروصدا کردن گنجشک ها اول صبحاز این دسته از حس هاستحرف که میزنی بی دلیل شاد میشوم.....
جابه جایی، سفر یا دور شدن؟ این ها فقط مفاهیم جغرافیایی هستند. جابه جا شدن آنچه که هستی را تغییر نمیدهد بلکه فقط منظره ی بیرون پنجره ات را تغییر میدهد. تو باید انتخاب کنی که شاد، و راضی باشی. اگر هر روز همین انتخاب را بکنی دیگر مهم نیست که کجا هستی یا چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است، در هر صورت تو شاد خواهی بود. ریچل هالیسخودت باش دختر...
یک عصر پائیزیِ بدون تو را نفس می کشم!گره می زنم به خاطراتم یادت را...طعم گسِ چای، دست نخورده می ماندکتاب می خوانمقدم میزنمراه می روم گذشته های دورم رابه خطِ قرمز می رسم...بلند میشومقد میکشمبه یک باره ، فرو میریزم تمام تورا...و من افسرده ترین شادِ جهانم...متن: مرجان موسی پور...
حالا که غصه آمده ، ما شاد می رویمبگذار پُر کنند که برباد می رویمما را برای کنج قفس دانه می دهنداز خیر دان گذشته و آزاد می رویمپر می کِشیم از کف آنها که می کُشندما دام برده در پی صیاد می رویمدائم فریفتند : بمانید ، می رسدآن اتفاق تازه نیفتاد ! می رویمعمری اسیر و ساکن و ساکت نشسته ایمساکت شدن بس است به فریاد می رویمباور کنیم از دل این کلبه ی خرابدیگر به سمت خانه ی آباد می رویمدی بود و سرد و تلخ همه ماه و سال ما...
بهار رویای خاموشی بودکه در خیال می کاشتمتا با سبزی و سبزینه گی اش تمنای عشق را لب بزنم.بهار طعمی بودکه دلم را لک زده استپر از طعم هایی از تودرختو شانه هایت که از آن بالا می رفتم.دلم را گرم کنتمام شهر منتظر آوازهای شاد مانده اندتا مرغان خوش الحان نواهای شاد را از نو سردهند .بنوازماز نوبا تو تاب میخورمچکامه بهار ناپیدا را... ....
شهریوری که باشیمی شوی دلیل آرامش دیگرانانگار خدا وجودت رابا گل های بابونه سرشته باشد ...شهریوری که باشیمی شوی مایه ی دلگرمیمی شوی سنبل صبوری و اعتمادمی توان ساعت ها کنارت نشستبی آنکه خسته شد ...شهریوری یعنیفرزند ته تغاری تابستاندُردانه ی فصل داغشاد و پرشور و خاطره انگیز ...متولد شهریور یعنییک خوشه ی طلاییپر از بهترین ها ......
یک بار هم این دوستت دارم لعنتی را؛به کسی نه، به خود خودت بگو.خودت برای خودت ناز کن.خندیدی به خودت بگو ای جان...لذت ببر از تمام روزهای خلوتت.از کنج همیشگی با شانه به مو زدن های بی قرار، بی ملاقات.با پای پنجره آمدن و "چشم به راه نبودن"آری با همین ها شاد شو....
تو ای یارِ محبوب، خورشیدِ زیباکه در خانه ی منطلوع کرده ای بازباد اکنون دگر پشتِ این شیشه هانغمه ای شاد را می نوازدو دیریست کاین نغمه ها رابه صبحی مه آلودهنشنیده ام من......
میگذرد!چون آفتاب دیروز که رفتامروز دوباره آمد اما چشم هایش شبیه دیروز نبود!باور میکنی اینهمه سال آفتاب بتابد و هیچ روزی چشم هایش شبیه ِ روزی دیگر نیست؟؟باور کن!باور کن...می گذرد!هم روزی که گوشه ی لبهایت به سمت آفتاب زیباترین منحنی عالم را ساخته اند،هم روزی که نم ِ چشمهایت شبیه هزار آسمان ِ بارانی ست...میگذرد!تنها یاد ِ آدم ها می ماندآنهم نه همه!...یادی که چه شاد باشد چه غمگینمی شود نم ِ چشم ِ "او" که به خاطر می...
می خندمو به موازات روزهای زندگیلبخندم را کش می دهم .می رقصمچنان با پیچ و تابکه خون تازه در رگ هایم جریان می یابد .می بندمدست و پای لنگ خاطرات راو به باد فراموشی می سپارم .می بالمبه خودمکه زنمکه غم را شکست می دهمو به پای تمام لحظات شاد روزگارتمام قد می ایستم ........
اریک هافر:هرچه در زندگی بیشتر شاد باشیدرهای موفقیت بیشتری به رویت باز میشود...
صدای عشق می آید! از دنیای جدیدی که برای خودت ساختی!از لحظاتی که با شادی برای خودت رقم می زنی! صدای عشق می آید وقتی لباس فرسوده ی غم را خودت از تن زندگیت در می آوری و انتخاب می کنی تاقوی و شاد پله های خوشبختی و موفقیت را بالا بروی !...
انسان فقط زمانی می تواند شاد باشد که تصور نکند هدف زندگی شاد بودن است....
رقصیدن گیسوی تو در باد قشنگ استگیسوی تو ھم بسته ھم آزاد قشنگ استپیراھن گلدار تو از جنس بھار استآن غنچه که از دامنت افتاد قشنگ استتو چشم نگردان که دلم تاب نداردتردید ندارم که لبت شاد قشنگ استبا خاطره ات زنده ام و شاد چنان کهدر گوشه ی زندان کنمت یاد قشنگ استمن خانه خرابت شده ام گرچه بگوینددر کار جھان خانه ی آباد قشنگ است...
سال نو أمدو ما خانه گزیدیم چرا؟سال نو أمدو أجیل نخریدیم چرا؟سالها قبل سفر داخل و خارج بودیملیک امسال سفرکوچه وبازارندیدیم چرا؟سال موش است چه سالی بود اندر پیشمهمه باهم پی یک لانه موشیم چرا؟بگذرد سال ودگرسال ودگرسال دگرهمگی شاد و پی جشن و سروریم چرا؟چونکه با این همه سختی و مشقت ولیهمه باهم کرونا را بشکستیم چرا؟چونکه رعایت بنمودیم همه ی توصیه هاپس چرا شاد نباشیم مست نگردیم چرا؟فصل باریدن باران و همه خاطره هازنده اند درنظرم...
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،غصه هم میگذرد......
زان دلخوشیم و شاد که جان بخش ما تویی......
هر کس که شاد باشد دیگران را هم شاد خواهد کرد....
صنما شاه جهانی! ز تو من شاد جهانم ...مولانا ️️️...
از آمدنت گیجم و شاد و متحیّرتو فرض بکن برف ببارد عسلویه ......
دلم یک عید قدیمی میخواهدیک عید واقعی که در آن ، تمام مردم شهربی وقفه شاد باشندنه کسی عزادار آخرین پرواز باشدنه بیم بیماری، تن شهر را بلرزاندعیدی که دنیای مارا قرنطینه نکند...
تنها کسانی که در بین شما واقعا شاد خواهند بود کسانی هستند که راهی برای خدمت کردن به دیگران را جستجو و پیدا کنند....
یک خانواده شاد، بهشتی زودهنگام است....
من درد هر کس را شنیدمدستگیرم شداین زندگی کمتر کسی را شاد می خواهد ....
زندگی همین است...به یک گل می ماند که شاد و خندان توی چمن شکفته می شود:یک بز سر می رسد،می بلعدش و همه چیز تمام می شود....
دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزو مندمهر روزتان نوروز . . ....
ترجیح میدم با تو غمگین باشم، تا با دیگران شاد....
بی تو هیچم هیچ مانند کویری بی علفباتو مڹ رقصان وشادممثلِ گندمزارها️...
ایرانی شادفقط نوشته ای بود روی نوار کاست......
یک نفر هست که با بودن او شاد شوم عشق را با منِ دیوانه همآغوش کند!...
خوش و خرم، دلش شاد و به کامش بود دنیا یشفقط یک نکته میماند، که او آن لحظه بی من بود...
هرچه در زندگی بیشتر شاد باشی ، درهای موفقیتِ بیشتری به رویت باز میشود ......
عشقت به دلم درآمد و شاد برفتباز آمد و رَختِ خویش بنهاد برفت !گفتم به تکلف دو سه روزی بنشینبنشست و کنون رفتنش از یاد برفت...
پایان های شاد ، تنها در فیلم ها رخ میدهد!!!...
میخندم به بادکه اغلب بیموقع میوزدمیخندم به ابرکه اغلب بر دریا میبارد .به صاعقه نیز میخندمکه فقط میتواند چوپانها را خاکستر کند !و میخندم به ...تا شاد زندگی کنم !من میخندم ،اما دنیا غمانگیز است واقعا غمانگیز است ......
بیهوده انتظار تو را دارم دانم دگر تو باز نخواهی گشت هر چند اینجا بهشت شاد خدایان است بی تو برای من این سرزمین غم زده زندان است ....
نگاه کُن جهان چون چهارشبنه سوری ست من شعله می شوم تومی پَری شاد...