متن اشعار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اشعار
هوا سرد است و من عریان مَرگم
گرفتار غم زندان مَرگم
هوا سرد است و من در مَسلخ شب
کنار جوی خون گریان مَرگم
نپوشان به خودت پیرآهن غم
رها کن ای دل من دامن غم
بخند و اینچنین باش و همیشه
رفیق شادی باش و دشمن غم
کلامش بوی عطر نسترن داشت
نگاه پاک او رنگ چمن داشت
علف در زیر کفش خاکی عشق
تمایل به گل لاله شدن داشت
هوا، سرد است و من عریان ترسم
درون مسلخ زندان ترسم
من ِ ویران شده در سیل اندوه
گرفتار تب ِ سوزان ترسم
بهار آمد ، ولی غمگین و خسته
تبر ، لبخند جنگل را شکسته
به جای موج آب و رقص ماهی
علف بر دامن هامون نشسته
اگه دنیا ، به دستانش تفنگه
دل دریایی ما ، مرد جنگه
برای هر که شادی را بخواهد
تمام زندگی ، یک جا قشنگه
در این شَهر کویری ابر خسته
کنارِ ماه پاییزی نشسته
گرفته غم گلوی نازکش را
نمیدانم دلش را کی ، شکسته
تو شب بودی ، طلوعم را دریدی
جدایی را به چشمانم دمیدی
برای دیدن غم خوردن من
درون باغ افکارم دویدی
تنهایی ،
چراغیست
بیهوده روشن.
آینده ام
جمله ای نخوانده می ماند
در قصه ای
غم انگیز.
ساقه ها را
از شاخه جدا کردیم
چُنان که با زمین ، بیگانه شدیم
وَ از قلب تپنده ی خاک
ریشه را برکَندیم
تا جایی ,
برای مُردن بنا کنیم
حال
خلاصه ی تمدن
تقدیسِ کشتار است و
بردگی
آری,
اینچنین بود برادر
که در گهواره ی تکرار
تاریخ را...
جغرافیا نیستم
که طول و عرض داشته باشم
تاریخ نیستم
که در گذشته
توقف کرده باشم
من شعری بی وزن
در توصیف رنج های توام
مرا ، احساس کن.
آری،
من بازنده گناهکارم
و تو ، بخشنده برنده
حالا مرا
از این دنیای جهنمی ببر
من دیگر
سیب نمیخورم
حال شعرهایم خوب نیست !
ای چشم های تو
پرستار شعرهای من
ای دست های تو
مرهم زخم این اشعار
به عیادتم بیا و با چشم هایت
شعرهای بی جان مرا
در آغوش بگیر
که ردیف و قافیه را
از یاد برده ام
مجید رفیع زاد
حرقه ای
که به آتش
آبستن است
تاریکی را
زندگی ، نمی کند
وَ مرگ
ناجی بازندگان است
آنان که می سوزندُ
می سازند.
هر روز
دورتر می شود
از لبانم
لبخند
زندگی من،
کودکیست
زیر باران
گناه
لباس شایعه به تن کرد
وقتی بخشش
به خاطره پیوست
نمی داند کسی حال خدا را
نمی خواهد دلی ، ذکر و دعا را
به دندانش گرفته گرگ دنیا
تمام تار و پود روح ما را
ستم
وقتی که ستم حک شده در مغز هزاری
باید که از آن وسعت فریاد بترسی
تا فهم تو در باطن این خشم نباشد
باید که از آن وحشت صیّاد بترسی
حسن سهرابی