خنده ببارد به لبت ای همه خوشبختی من
به خودنمایی اشک / داره حسودیم میشه یه صب بلای جونش / سازعروسیم میشه
عشق یعنی تو بخندی قند در دل من آب شود.
به عشقت دل سپردم چه عشق بی نظیری
من متولد هزارو سیصد و هر لحظه خندیدنش...
چشم تو انگیزه ی عاشق شدنو به وجودم داده...
سازدلتنگی بی تو / گوش منوکرمی کنه آخ چه پرسوزمیزنه / چشم منوترمی کنه
به جان آمد دل از ناز نگاهت!
جای تو در جان من است
میخواهمت آنقدر که اندازه ندانم
کاش میشد تورا تَگ کرد اینجا میان آغوشَم
دلم تنها بود تو از اینجا شروع شدی...
خود ماه آنقد ماه نی که تو آنقد ماهی
تا ته خط سرنوشت پایبند به توام
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو
جایی که اسم تو یبار میاد دل من هزاربار میره
کافیه یه نخ بدی میدوزمت به خودم :)
تار موهاش که سهله فکرشم به کسی نمیدم
تو همه چیت عالی و قشنگه منم عاشق همه چیتم
سوءاستفاده بود که من و تو ما نشدیم لعنت به این غرور که همدم نشدیم... سجده صاد
تابستان فصل چیدن عاشقانه های من از تُ ست...
من پر از عشق توام مرا نفس بکش....
این نفَس... بی «شما» بعید است که تکرار شود❣
حال خوب یعنی من که به هرحال تو را می خواهم!