این باران نیست! تویی که از آسمان زیبای شهر می باری...
آغوش برهنه ی تو لب های تشنه من جایی میان یکی از این روزها در هم فرو می روند آب می شوم بر بستر زاینده رود...
بعضی ها آه می شوند دلتنگ که می شوی صدایشان می کنی !
اردیبهشت، بی قرار ی عاشقانه ی ابرهاست با زمین. اردیبهشت، لب های بوسیدنی تواند در خیابان. اردیبهشت ، یاد و خاطره و زیبایی ست . اردیبهشت ها عاشق که باشی دلت مدام هوای معشوق می کند و بوسه . اردیبهشت ، بی خیالی و عاشقی ست اردیبهشت دوست داشتنی، لعنتی...
هیچ کس به عشق معتقد نیست همه می گویند فراموش می کنی من لبخند تلخ می زنم نگاهم را بر می گردانم!بعضی ها فراموش نمی شوند بعضی عشق ها خود حقیقت اند حیف؛نمی فهمند!
وقتی زنی مردی را می بوسد ؛ زمین آهسته تر می چرخد .. گلوله ای دیرتر شلیک می شود .. وقتی زنی مردی را می بوسد ؛ حال دنیا بهتر می شود .....
عشق باید خاصیت آدمها باشه دنبال آدم هایی باشید که عاشقی و عشق خصوصیت و خاصیت اونا شده اونها بی پروا عاشقند حتی اگه معشوقی در کار نباشه کافیه آدمی که لیاقت اون عشق رو داشته باشه تو مسیر زندگیشون قرار بگیره و مست می نابی بشه که تو وجود...
کاش میشد تورا تَگ کرد اینجا میان آغوشَم
به باران واگذارت می کنم به ابرها وقتی دلت گرفت، ببار اجازه داری که گریه کنی!
به اندوه ما به دوری از دست هایت فکر می کنم ، کاش جهان شبیه لحظه های بوسیدنت دوباره زیبا می شد ، کاش دریغی نبود تا پشت پنجره ها همیشه چشم هایمان خیس باران نمی ماند
آغشته ی آغوش توام آشفته ی عطر تنت و موهایی که مشکی بودند شب بودند
تو دوست داشتنی ترین لعنتی عالمی