هزار شانه دارد فرشی که موهایش کوتاه است
چین و چروکِ چهره ام امضای دستِ روزگار
انتظار تکلیف آدینه ها
حوصله سکوت اگر سر رفت! چاره دگر فریاد است
گلدان قفسی ست که از یاد گلها می برد پرواز را
دمنوشِ هر لحظه ام فنجان-فنجان یادِ تو
پایان تلخ غصه های قصه مادر فرشته ی مرگ
هق هق بالش خوابِ گونه های بی مادر
می شکند روزه ی دل به تلنگری
زمین گرد است و من گوشه ای یافته ام
سخت دلگیرم از دلی که سخت گیرِ توست
آتش… به جان خورشید انداخت و رفت عشق
نشسته در نگاهم، از این چشمه آب می خورد!
میان موج موهایت گم کرده ام موج صدایت را
جریمه ی جمعه صدباردرس دلتنگی باخط خوش
برف آمدنت را به تاخیر انداخته بود و اکنون کرونا کی به من میرسی؟
چنگ زدن به گیسوانِ بهار خیالیست در سرِ باغ
روسفیدی باتو را هرگز نخواهم ک س ا م ➡️
زبانت، طوطیِ بی مغز پشت میله یِ دندان سرت به باد نرود
پیر نمی شوم سردی تو به سالخوردگی می برد مرا بی لمس جوانی
میخواهم عوض شود نقش ها تو در انتظاربمانی و برنگردم مگر در خیالت
عشق ، مهندس بی ذوق ساخته، ویرانه ای با آبادی احساس
موهای کودکش می بافت آرزوهایش برآن گره می زد مادر
خیالت را سوزانده ام امان از دودش