شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
گوئیکه به تن دور و به دل با یارم...
او قندِ روزهایِ تلخ من است....
مقدار یار هم نفس چون من نداند هیچ کس...
بهار من بُوَد آنگه که یار می آید...
در این سرما و باران یار خوشتر...
اسرار دلم جمله خیال یار است...
تو همانی که ز دیدار نگاهت مرا طاقت نیست...
منم آن یار که در سردی شب های غمت می ماند!...
به نقد اندر بهشتست آن که یاری مهربان دارد...
در روز خوشی همه جهان یار تواند...
ای یار بکش دستم آن جا که تو آن جایی...
همه هیچ اند، اگر یار موافق باشد...
یاری که باری از دل ما کم کند کجاست؟...
خوش است خلوت اگر یار یار من باشد...
عشق در دل ماند و یار از دست رفت...
ا ى یار، نگاه تو سپیده دمى دیگر است ...
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس...
بنشین، که ترا نیست کسی یار تر از من...
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد...
بهار من بُوَد آن گه ،که یارمی آید ......
زن یعنی ره سپرده به دامان یار......
کاش روزی برسدهر که به یارش برسددل سرما زده ما به بهارش برسد ....
و مراجز تو دگر هیچ کسی یار نمیشود...
هر روز خبر می رسد از رفتن یاریمن مانده ام اینجا به چه کاری به چه باری...
نیست مرا جز تو دوایار جگر گوشه ی من...!...
نشو محبوب آن یاری که خود یار کسی باشد نرو بالای دیواری که دیوار کسی باشد...
لمس مژه ی یار به روی گونه عجب تازیانه ی جذابی...
فارغ ز بهشت و دوزَخ ای دل خوش باشبا درد و غَمش که یار دیرینهٔ ماست ......
عیش است بر کنار سمنزار خواب صبحنی، در کنار یار سمن بوی خوشتر است...
گاهی گدایِ گدایی و بخت با تو یار نیستگاهی تمام شهر گدای تو می شود...
هر کس شبی بی یار بنشیند شبش یلداست یلداتون مبارک...
جایی که یار نیست دلم را قرار نیست......
جز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت بر همان عهد که بودیم بر آنیم هنوز ......
از عشق هم عاشقترموقتی تو باشی یار من️ ️️️...
من بگردم گرد آن یاریکه میگردد پی ام.....
جز تو یاری نگرفتیم ونخواهیم گرفتبر همان عهد که بودیم، برآنیم هنوز...
بنشین که تو را نیست کسی یار تر از من ...️️️...
دلم یک یار میخواهد که همراهم شود عمریکه دردم را دوا باشد، که درمانم کند عمری...
کاش روزی برسد هرکه به یارش برسددل سرما زده ما به بهارش برسد.....
ای نوبهار عاشقان داری خبراز یارما؟...
ای یار بِکِش دستمآنجا که تو آنجایی.....
بی ثواد بودم!که تو رایار خواندم...
کاش روزی برسد هر که به یار ش برسددل سرما زده ما به بهار ش برس...
ترک ما کرد آنکه با ما روزگاری یار بود...
هیچ چیزی ️توی دنیا به اندازه ی گرفتن دست یار ارامش نمیده،لامصب ژلوفنه...
آنکه یارش در بغل دارد چه داند حال من...
فرمانده عشق یار محبوب توییدردانه تویی /کمال مطلوب تویی...
زل می زند سکوتبه چشمان یار...
ای یار غلط کردی / با یار دگر رفتی...
عشق آن بغض عجیبی ست که از دوری یارنیمه شب بین گلو مانده و جان می گیرد...