متن حسن سهرابی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسن سهرابی
دیوانه تو
دیوانه چو من باشد دیوانهٔ آن چشمت
با این همه بی خوابی همراهِ با حسرت
چشمان تو را دیدم دست و دلِ من لرزید
با این همه زیبایی اینگونه دلم ترسید
دل خانه خرابم کرد آشفته خیالم کرد
از بودن من بی تو اینگونه جوابم کرد
بگذار بِگِریَم...
دیوانه چو من باشد دیوانهٔ آن چشمت
با این همه بی خوابی همراهِ با حسرت
چشمان تو را دیدم دست و دلِ من لرزید
با این همه زیبایی در عالمی از تردید.
آشفته خیالم کرد دل خانه خرابم کرد
از بودن من بی تو اینگونه خرابم کرد
بگذار بِگیرَم من...
نبرد
هوا بس ناجوانمردانه سرد است
غزلها با رباعی در نبرد است
در این بازار سرد شاعرانه
دلم تنها اسیر کوه درد است
سهرابی
@sohrabipoem
نبرد
هوا بس ناجوانمردانه سرد است
غزلها با رباعی در نبرد است
در این بازار سرد شاعرانه
دلم تنها اسیر کوه درد است
شاعر:حسن سهرابی
دل عاشق
گاهی دلت رو به راه نیست
دلت عاشق و مست و همراه نیست
در این ظلمت و جنگ و لبخند و آه
دلت عاقل و پست و گمراه نیست
شاعر:حسن سهرابی
دل عاشق
گاهی دلت رو به راه نیست
دلت عاشق و مست و همراه نیست
در این ظلمت و جنگ و لبخند و آه
کسی عاقل و پست و گمراه نیست
شاعر:حسن سهرابی
قلم سرریز از نام حسین(ع)است
غرورانگیز در دام حسین(ع)است
مرا در زندگانی ها همین بس
که روی سنگ قبر نام حسین(ع)است
شاعر:حسن سهرابی
از حادثهٔ تکرارها باید رفت
از بین طنابِ دارها باید رفت
چون مرگِ سردفریاد خسته ای
امروز از ذهن خارها باید رفت
شاعر:حسن سهرابی
تو می دانی که تمام هستی من در
مَردُمَکِ چَشمانت خلاصه می شود.
امّا اگر ((مَردُم))کها بگذارند.......
شاعر:حسن سهرابی
ای کاش که آن پَرده فرو اُفتَد و آنگاه..
نمایان شود آن چهره که در پُشت نقاب است....
شاعر:حسن سهرابی
دشنه،،،،،،
من بجز مرگ کسی را به جهانم به تماشا
نَبَرَم،
بعد از آن روز که تو:
بهر عشقی به خطا،
دشنه بر این جگر خون شده قلب جهان
من زدی.
شاعر: حسن سهرابی
.
به راستی که دُنیا ماتَمکده ای بیش نیست
برای کسی که عاشقانه اش به بهایی اَندَک
زندگی اش را به حراج بگذارد.
سروده های: حسن سهرابی
Instagram.com/sohrabipoem
Sohrabipoem.blogfa.com
@sohrabipoem
آتش لبخند
از آتش آن لبخند،سوخته است پرو بالم
در حلقه آن گیسو،تسلیم و گرفتارم...
برخیز تو ای ((حاله))غمگین وملولم من
جز روی رُخ یارم،من دل به که بسپارم....
حسن سهرابی
چه فاصله ای است لایتناهی میان......
خواستن و نرسیدن......عشق و نفرت.......
مرگ و شهوت.
وچقدر به هم نزدیکند....نرسیدن وخواستن.........
نفرت و عشق.......
شهوت و مرگ.
و ما متحیر مانده ایم میان فاصله ها و
فرسنگ ها......دورها و نزدیک ها و.......
رنگ ها و زجر ها....
و سکوتی مبهم و مرموز...
توبه کن
هر چه کوشیدم که از خاطر برم من
یاد تو
سینه ام فریاد زد
این کارِ من نیست توبه کن.
شاعر:حسن سهرابی
انتظار
انتظار را باید از پروانه آموخت،
چه می دانیم،چه می فهمیم
هراسِ بی اَمانِ شعله را
شاعر:حسن سهرابی
افسوس
افسوس به هر کس که وفا کردم و
دل دادم و از عشق برایش
سرودم غزلها.
از این دفتر دلها
بجز بی مهری و دلسردی و انکار
ندیدم که ندیدم.
شاعر:حسن سهرابی
منجی
ز جا برخیز آتش را به پا کن
در این محنت سرا غوغا به پا کن
اگر خواهی شوی منجی به دوران
از این ظلمت سرا دل را رها کن
شاعر: حسن سهرابی
شک
مشکوکم من از سایهٔ تزویر
در این عالم دلگیر، که در آن شده تکثیر
همه خانهٔ تزویر.
مشکوکم از اِحساس ، از این چرخهٔ اِخلاص
در این بُرهه حساس.
من به این باد که بُرد حرف مَرا به نزدِ صیّاد
در این ظلمت و بیداد ، که گرفته است...
معجزه
حسن سهرابی
معجزه تا که از جانب
معشوق نباشد
نیرزد به پشیزی،
چو تو در میانه باشی
به طواف رفتن امّا
کعبه و خدا نخاهد.
حسن سهرابی
راز خلقت
شاید صدای تو رازِ خلقت است
در بیکرانه هستی
ومن قطره ای بی پناه
ایستاده مقابل عظمت اقیانوس چشمانت
حسن سهرابی
Instagram.com/sohrabipoem
اِنگار که دلبری به سوی ما می آید
اینگونه غریب و بی صدا می آید
امروز در این وادی پُرحادثه ام
اینگونه عجیب بوی جفا می آید