متن خستگی روح
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خستگی روح
باز در من شعلهای از آه شب بیدار شد
چشم بستم، خستگی هم با دلم همکار شد
باد با برگی که افتاد از درختی دور، گفت:
قصهات وقتی نفس گم شد، فقط تکرار شد
سایهام در آفتابِ روز هم پیدا نبود
روز هم چون شب، برایم لحظهای انکار شد
خانهام...
مهدی غلامعلی شاهی
در حال بارگذاری...