متن دلنوشته های عسل صحاف قانع
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته های عسل صحاف قانع
چقدر دوست داشتنت رنگی بود برایم، از آن رنگ هایی که روح آدم را به پرواز در می آورد، اما اکنون سیاه و سفید شده است ...
تصویرت در یادم برفکی تر از همیشه است و دارم فراموش میکنم که چگونه به من نگاه میکردی اما یک چیز را فکر...
من مانند آخرین دیالوگ از فیلمی با پایان باز هستم
و اما تو ...
در ابتدای تیتراژ پایانی قرار گرفته ای با مضمون ( این داستان ادامه دارد...)
خیالِ حضور تو اینگونه مرا به ادامه وصل میکند.
در ذهن آشفتهام،
برایت حرفهای بسیاری داشتم
اما زندگی،
هرگز مجالی برای گفتنشان نداد
فقط این را از من به یادگار داشته باش
برای تو مردن
چقدر طعمِ زندگی میداد