متن چشم سیاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چشم سیاه
تمام سهمم از دنیا، همان چشم سیاهت بود...
که قلبم را میان سینه می لرزاند...
کدام سرمه سیه کرده چشم یار مرا
که چشم یار ، سیه کرده روزگار مرا
دیشب نفسم بوی تو بود و تو نبودی
دل مست سر کوی تو بود و تو نبودی
از حنجرهٔ عشق صدای تو شنیدم
گوشم به هیاهوی تو بود و تو نبودی
بر شاخهٔ گل بوتهٔ تن تا نفسی داشت
دل قُمری یاهوی تو بود و تو نبودی
بر گونهٔ من...
ابروقاجاری چشم سیاه من!
دلبر کاشانی من! ماه من!
ای دلیل حال خوب لحظه هام
عشق تو شیرین ترین گناه من
خانم همیشه ی ترانه هام!
نون پایان همه بهانه هام!
مالک تمام هرچی که دارم
با تو من خدای عاشقانه هام!
اومدم تورو با قلبم ببرم!
خوش به حالم...
دیدی که سرِ زلف تو من را به کجا برد؟
یک جامِ بلا داد، ولی قلب مرا برد
آن موی پریشانِ تو و صورت زیبا
از خَلق جدا کرده مرا ، سوی بلا برد
وصف سر زلفت همه ی خلق شنیدند
آنقدر که یک تار از آن، بادِصبا برد
پیری...