متن شاعر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شاعر
روزگاریست در این کوچه گرفتار توام
با خبر باش که در حسرت دیدار توام
گفته بودی که طبیب دل هر بیماری
پس طبیب دل من باش که بیمار توام
بهزاد غدیری ، شاعر کاشانی
در نگاهت آنچه من دیدم، کَس دیگر ندید
خوشه ی خورشید چیدم از شب نیلوفری
حرف من بود آنچه دیگر شاعران هم گفته اند
عشق هرکس محترم «اما تو چیز دیگری»
بهزاد غدیری شاعر کاشانی
شاعر شده ایم و سخت در حاشیه ایم
شخصیت برجسته ی این ناحیه ایم
دنیا هم اگر اسیر دریا بشود
ما غرق ردیف کردن قافیه ایم
بهزاد غدیری ، شاعر کاشانی
از دیگران بریدم
تا مهربان بمانی...!
نامهربان تو رفتی
با دیگران بمانی...!!!
بهزاد غدیری ، شاعر کاشانی
تو شب بودی ، طلوعم را دریدی
جدایی را به چشمانم دمیدی
برای دیدن غم خوردن من
درون باغ افکارم دویدی
تنهایی ،
چراغیست
بیهوده روشن.
آینده ام
جمله ای نخوانده می ماند
در قصه ای
غم انگیز.
ساقه ها را
از شاخه جدا کردیم
چُنان که با زمین ، بیگانه شدیم
وَ از قلب تپنده ی خاک
ریشه را برکَندیم
تا جایی ,
برای مُردن بنا کنیم
حال
خلاصه ی تمدن
تقدیسِ کشتار است و
بردگی
آری,
اینچنین بود برادر
که در گهواره ی تکرار
تاریخ را...
جغرافیا نیستم
که طول و عرض داشته باشم
تاریخ نیستم
که در گذشته
توقف کرده باشم
من شعری بی وزن
در توصیف رنج های توام
مرا ، احساس کن.
آری،
من بازنده گناهکارم
و تو ، بخشنده برنده
حالا مرا
از این دنیای جهنمی ببر
من دیگر
سیب نمیخورم
از روزهای سخت می آیی همیشه
تفسیر کوهی! روح دریایی همیشه
با زندگی و قصه اش در جنگ بودی
خورشید را با زخم های خود سرودی
طوفان غم زد در خودت گاهی شکستی
گاهی تو هم با بی کسی از پا نشستی
آیینه ای فریاد می زد حسرتت را
بر...
خوشا آنانکه با «سایه» همسایه شدند...
(بیاد مرحوم هوشنگ ابتهاج)
بهزاد غدیری/ شاعر کاشانی
ذهنم،
ریشه دواند ه ؛
َتنه ام،
خورشید را می بوسد
وَ آزادی،،،
بر شاخه هایم آشیانه کرده ست.
...
آه،،،
--من درختی سبزم!
لیلا طیبی (رها)
وَ آمدیم تا،
شاعر شویم؛
عاشق شدیم!
...
شعر اما،
ما را از آب و نان انداخت!
لیلا طیبی (رها)
می دانم که بعد از من
اتفاق خاصی نخواهد افتاد...
فقط هیچ مردی اینگونه بیمار گونه
آوای طنین انداز صدایت را
در زندگی اش جا نمی گذارد...
بعد از من هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد.
فقط...
هیچ کسی شاعرانه های تو را اینگونه زندگی نخواهد کرد.
بعد از من اما......
یه روزی جلوی میلیون ها نفر
شعرایی که میخونم رو تقدیمت میکنم
و میگم که تو دلیل پیداشِ تک تک کلمات شعرامی.. مأوا مقدم
به تو می اندیشم دلم تنگ و رکابی ام بیشتر از قبل در تنم زار میزند! به دنبال تو در آهنگ هایی میگردم که صاحبانشان در دنیای خود یکی مثل تورا گم کرده اند.. رودهای روی کویرِ دستانت را با رغبت به آغوش کشیده ام تو حالا در من جاری...
پرنده ای خسته ست.
--نه میل کوچی وُ،
نه دلی برای ماندن...
خراب باد آشیان سینه ام
غمت را ماندگار کرد!
(رها)
حرقه ای
که به آتش
آبستن است
تاریکی را
زندگی ، نمی کند
وَ مرگ
ناجی بازندگان است
آنان که می سوزندُ
می سازند.