شانه کلمه ی به شدت عاشقانه ای ست! که فرقی ندارد مال تو باشد _که بکشم به موهایت یا مال من _که سرت را بگذاری رویش!
شانه کلمه ی ِ به شدت عاشقانه ای ست ! که فرقی ندارد مالِ تو باشد، که بِکِشم به موهایت یا مالِ من، که سَرَت را بگذاری رویش
قرار بود شانه باشد دست به قیچی داد
به گلو بغض و به لب اشک و به آغوشم درد شانهای نیست ولی شکر که دیواری هست!
بر شانه بیفشان و مزن شانه به مویت بگذار حسادت بکند شانه شانه
زلف آن است که بی شانه دل از جا ببرد
شاید این غصه مرا بعد تو دیوانه کند که قرار است کسی موی تو را شانه کند...
نقطه ی امنِ جهان شیبِ کمِ شانه ی توست ....
جانِ مادر موهایت را شانه میزنم و میبافم دستانم بوی گل میگیرند به صورتت دست میکشم و دنیایم زیبا میشود غم ها به خواب میروند و تو بهانه شادی ام میشوی
بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است گاه میماند و نا گاه به هم میریزد
حق من بود سر زلف تو را شانه کنم
بیا که هر دو به نوعى به شانه محتاجیم دوباره موى تو و حال من پریشان است...