شعر انگیزشی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر انگیزشی
چیزی نمانده تا نور
تا فتح این تباهی
ای قهرمانِ قصه
برخیز از سیاهی!
در غربتت بسوزان
بود و نبودها را
جاری شو تا ببینی
پایان رودها را
خورشید نبض دارد
تا وقت هست برخیز!
هرجور شد بجنگ و
با هر شکست برخیز!
غم هیچِ هیچِ هیچ است
وقتی بزرگ...
هرچقدر هم این سیاره خشک باشد
کنار رودی
در دامنه ایی
بالاخره یک شاخه گل سرخ پیدا می شود
برای شروع عشق
که عشق؛
مادر بودن است!
مثلا:
دوباره گندم می کاریم در کوشاکوشی معصومانه
احساس می بخشیم به رقص شاخه های سیب
نان می پزیم در تنور لبخند
تو...
بخند! زیبا شو!
طلوع فردا باش!
رها شو مثل کوه
غرورِ دریا باش!
نترس از صخره!
نترس از تردید!
بتاب بر دیروز!
برقص با خورشید!
نگو نه راهی نیست!
بگو که امکان هست!
که بعدِ هر سختی،
همیشه آسان هست
و زندگی رسمی ست
شبیهِ نقاشی
تو طرح می ریزی...
هجوم غم آمد شدی دلسرد!
جهانت اگر شد سراسر درد
به مو می رسد قصه اما نه!
خدا ناامیدت نخواهد کرد!
▫️شاعر: سیامک عشقعلی