
سیامک عشقعلی
سیامک عشقعلی | شاعر، ترانهسرا، نویسنده
بی خبر هستند مردم، بی خبر
مانده در قلبم جنونی سینه سوز!
شعرهایم را به آتش می کشد
دختری که دوستش دارم هنوز...
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
دشت گل آورده ای با روزهای باتو بودن
من شکفتم غنچه دادم در هوای باتو بودن
باتو باور کردم این را، زندگی گاهی چه زیباست
یادگاری شد برایم ماجرای باتو بودن!
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
چشم هایت دوباره باز کن با بوسه هام
ای دلیل خوب این دلدادگی صبحت بخیر!
من معطر می شوم با خنده هایت؛ تا ابد
سبز از گل باش، سبز از سادگی؛ صبحت بخیر!
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
گفتی بنویسمت غزل می خواهی!
غمگین شده ای و راه حل می خواهی!
بوسیدمت از بهانه ات فهمیدم
انگار فقط کمی بغل می خواهی!
🟪 شاعر: سیامک عشقعلی
گفتی بنویسمت غزل می خواهی!
غمگین شده و راه حل می خواهی!
بوسیدمت از بهانه ات فهمیدم
انگار فقط کمی بغل می خواهی!
🟪 شاعر: سیامک عشقعلی
زندگی را زندگی کن!
با عبورت، بی بهانه
تا ابد در این تکاپو
مثل رودی جاودانه،
آسمانت سبز از عشق
لحظه هایت رو به فردا
خنده باشد میزبانت
گرم باشی مثل دریا
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
ای حضور دلمرده!
ای هوای افسرده!
رنگ غصه شد سالت...
رفته ها چه بی رحمند!
اشک را نمی فهمند!
مانده زخم بر بالت...
می رسد بهار از راه
بعد از این غمِ جانکاه،
خوب می شود حالت!
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
بخند! زیبا شو!
طلوع فردا باش!
رها شو مثل کوه
غرورِ دریا باش!
نترس از صخره!
نترس از تردید!
بتاب بر دیروز!
برقص با خورشید!
نگو نه راهی نیست!
بگو که امکان هست!
که بعدِ هر سختی،
همیشه آسان هست
و زندگی رسمی ست
شبیهِ نقاشی
تو طرح می ریزی...
ما دوتا یاغی بودیم
از همون روزای بد!
غربت و بی کسی مون
مشت اول رو که زد...
ساز خریدیم زندگی
واسه ما کوک نشد!
هیچکسی به بغض ما
حتی مشکوک نشد!
خوبیش اینه که با هم
روزای خوب ندیدیم!
خیلیا مارو زدن
تا با هم قد کشیدیم!
تووی سمفونی...
جنگ قصه ی ماست در تکرار
می خوریم به اولین دیوار
دخترم! به خدا زندگی زشت است
روز خوب دروغ بود انگار...
◾شاعر: سیامک عشقعلی
هر روز ما را می کشد یک ترس، تشویش
گاهی نبود آب، گاهی هم گرانی!
بی زندگی هر روز درگیریم با مرگ
هر روزمان شد یک بلای ناگهانی!
◾ شاعر: سیامک عشقعلی
از حال دلم کاش خبر داشته بودی،
ای بی خبر از من که قرار دگرانی!
هرچند نشد باتو بچینم غزل از عشق
باز از تو نوشتم که نبینی و نخوانی...
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
اگر بر روی لب، لبخندها دارم
غمی ناجور در این بندها دارم
من عمری شب به شب از کوه می آیم
من از تکرار یک اندوه می آیم
تو از من شعر می بینی غمم را نه!
غزل ها را تو می چینی غمم را نه!
من آن گورم که...
دلت هرجا هوامو داشت برگرد!
من این عشقو بدونِ تو نمی خوام!
به جز آغوش گرمت هرچی باشه/
توو این دنیا به جون تو نمی خوام!
▪️سیامک عشقعلی
نه!
این بهار هم آبستن هیچ لبخندی نبود!
قبل از اینکه دست هایم در آغوشم یخ بزند،
مرا دوست بدار!
شاید شکفتم!
▫️سیامک عشقعلی
مرا به سرو تشبیه نکن!
وقتی دهانم بوی گل های یاس می دهد در پاییز!
من رود نیستم!
آسمان هم نبود م!
من سرگردان ترین واژه ام؛
در کتابی که هیچ کس آن را نخوانده!
▫️سیامک عشقعلی
خانم! حرفی هست می خواهم بگویم
من... راستش... این روزها بی تاب هستم
از دور هم گاهی که می بینم شما را
می لرزد از یک شرم شیرین قلب و دستم
شاید جسارت می کنم اما عجیب است
هی... چندباری خوابتان را دیده ام من
با اسمتان شعری نوشتم تا...
بگذار بنوشم تب چشمِ عسلت را
یک لحظه بپوشم گل خوشبو! بغلت را
از هرچه که زیباست به قدری به تو دادند
پیدا نکند هیچکس اینجا بدلت را
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
با پنجره ها بخوان سرود از تبِ رود
خورشید شو! عاشقانه لبخند بزن!
غم می رود از حوالی ما، به خدا!
بی علت و بی بهانه، لبخند بزن!
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
آیینه می رقصید با اعجازِ نازت
در من تمنا غنچه ای زد سارقم کرد!
دیدی مرا یک لحظه، چشمم را گرفتم
زیبایی ات بی رحم بود و عاشقم کرد
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
صبح شد! یک بار دیگر زندگی
بار دیگر لحظه هایی سبز تر
مردمی عاشق تر از یک دشت گل
در کنار هم، صفایی سبز تر!
صبح شد! لبخند می آید به بار
آسمان بوسیدنی تر می شود
سادگی با نور می رقصد و عشق
با تو، با من، دیدنی تر...
عاشقم! تازه ترین سرخیِ گیلاس منم!
مثل هر شیشه ی باران زده، حساس منم!
عطر پیراهن من مانده در آغوش زنی
او که در دشتِ خیالات تو شد یاس منم!
خاک پای تو شدن قصه ی هر شعر کسی ست
زیر این خاک ببینی اگر الماس منم!
باز می بویمت...