متن شیوا شیرمحمدی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شیوا شیرمحمدی
داشتم به تو فکر می کردم و به رویای جنگل بکری که قرار بود بریم. سیب زمینی آتیشی که قرار بود درست کنیم. یه صدای کل وجودم و لرزوند نفهمیدم چجوری از روی تخت بلند شدم دوییدم سمت پنجره، دود نمیزاشت چیزی ببینم،
اینجوری نمیشد شالم و سر کردم پله...
نفس های آخر را می کشم
میان این شهر که هر لحظه اش برایم پاییز بود
بی حضور تو...
شیوا شیرمحمدی
چند روزی میشد که ازش خبری نبود
منم دیگه خسته شده بودم
از این پیگیری های یک طرفه،نه پیامی، نه سلامی، هیچ خبری ازش نبود. این بی خبری یک هفته طول کشید.
یه روز صبح پیام داد
سلام چطوری؟ تو معلومه اصلا کجایی؟
انگار دست پیش گرفته بود.
دلم می...
زندگی ام را به دستانت می سپارم
تو میتوانی مرا تا به خدا برسانی یا به قعر جهنم، زندگی ام را به تو میسپارم
تا ستاره ها را هر روز از لبخند تو قرض بگیرم
و ماه را از حصار شبِ چشم هایت پایین بیاورم.
نور شوی برای زندگی ام...
مزرعه مرده است
صدای نفس های باد را میشنوی؟
مترسک آن طرف جالیز منتظر های و هوی
کلاغ های سیاه مانده است...
مزرعه مرده است
کسی انگار از آنطرف گندم زار مرا صدا میزند
منی که یک عمر است زمستانم ...
من زمستان شدنم را به کجا شکوه برم؟
روزی این مزرعه هم حالِ دلش عالی بود...
مزرعه مُرده است
صدای نفس های باد را میشنوی؟
مترسک آن طرف جالیز منتظر های و هوی کلاغ های سیاه مانده است...
مزرعه مُرده است
کسی انگار از آنطرف گندم زار مرا صدا می زند
منی که یک عمر است که زمستانم...
پاییز دارد دل می کند از شهر ...
و من خاطرات عاشقیمان را مرور میکنم از اول پاییز
تا اخرین روزهای یلدایی
یلدای تنهایی ...
رفتنت انقدر مبهم بود که برای همیشه شب هایم
را یلدا کرد ... همان قدر طولانی همان قدر سرد
پاییز دارد دل می کند از...
ترسیده بودم که بری از دست
رنگم شبیه رنگ پاییز بود
بودن کنارت معجزه می خواست
این زن برا تو خیلی ناچیز بود
مثل یه چینی که ترک خورده
هر لحظه رو بیم شکستن داشت
هرکاری کردش باز تاریک بود
وقتی که رفتی حس مردن داشت
-شیوا شیر محمدی
-به...