متن طیبه حسین زاده
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات طیبه حسین زاده
آرام باش عزیزکم!
هنوز هم روح و جانم لبریز عشق توست
هنوز هم سرگشتة عشق والای توئم
هنوز هم در رؤیاهایم از آنِ منی
ای تو دلاورم... شاهزاده ام!
اما من... اما من...
می ترسم از عاطفه ام
از احساسم
می ترسم دل افگار شویم از اشتیاقمان
می ترسم از...
چیست عشق؟
شنیدیم فرمانی است الهی!
به شنیده هامان ایمان آوردیم...
شنیدیم ستاره ای است آسمانی!
و ما هر شب دریچه ها را گشودیم
و انتظار کشیدیم...
شنیدیم آذرخشی است!
اگر لمسش کنیم، برق زده می شویم...
شنیدیم شمشیری است برّان!
و آن را از نیام برکشیدیم
و کُشته شدیم!...
هر گاه به نام زنی ترانه ای سرودم،
قومم بر من تاختند:
«چگونه است که شعری برای وطن نمی گویی؟»
و آیا زن چیزی جز وطن است؟
آه.. کاش آن که مرا می خوانَد،
دریابد
عشق نگاشته های من
تنها برای آزادی وطن است...
داعیه دار غیب خوانی نیستم محبوبم!
اما دنیا تمام می شود بی تردید
آن گاه که زنانگی تمام شود...
حین تذوق الفراشة طعم التحلیق بحریة
حین تعرف نشوة تحریک أجنحتها فی الفضاء
لا یعود بوسع أحد إعادتها إلى شرنقتها
و لا إقناعها بأن حالها کدودة أفضل.
آن گاه که پروانه طعم پرواز آزادانه را می چشد
آن گاه که سرمستی تکان دادن بال هایش را در هوا درمی یابد...
بگذار با تمام حروف ندا صدایت کنم
باشد آن گاه که نامت را می خوانم،
از میان لبانم زاده شوی...
بگذار دولت عشق را بنیان نهم
و تو ملکۂ آن شوی
و من بزرگ ترین عاشقان آن شوم.
بگذار انقلابی را راهبر باشم
که حکومت چشمان تو را بر مردمان...
چه فایده ای دارد؟!
انتشار کتاب های جدید چه فایده ای دارد؟
و ساختن راههای جدید؟
و سوارشدن در ماشین های آخرین مدل؟
و چه فایده ای دارد کفش های نو بپوشیم؟
و پالتوهای جدید به تن کنیم؟
و مایوهای مد روز؟
و وطن همچنان کهنه... کهنه!
محمد الماغوط
مترجم:...
عشق آن است...
عشق آن است که من
جغرافیایم را نداشته باشم
و تو تاریخت را نداشته باشی
آن است که تو با صدای من سخن گویی
و با چشمان من ببینی...
و جهان را
با سرانگشتان من کشف کنی...
نزار قبانی
مترجم: طیبه حسین زاده
عشقت به من آموخت
چگونه ساعت ها سرگردان شوم
به جستجوی مویی کولی وار
که همۂ کولی ها به آن رشک می برند
به جستجوی چهره ای...
صدایی
که خود تمام چهره ها و صداهاست...
نزار قبانی
مترجم: طیبه حسین زاده